بدون شک داستان و روایت هر بازی، یکی از مهمترین ارکان اصلی اون بازی است. نوع روایت در بازیهای تک نفره بیشتر به چشم میاد و عدم وجود یک خط داستانی درگیرکننده، میتواند حکم مرگ اون بازی باشد. تا حالا انواع و اقسام داستانها را در بازیها تجربه کردهایم و هر کس با هر سلیقهای میتواند به سراغ داستان دلخواهش برود؛ از داستانهای حماسی و جنگی بگیریم تا روایتهایی که بر اساس رابطههای احساسی طراحی شدهاند. حالا در این سری از مقالات، به سراغ چند تا از برترین داستانها در بین سالهای 2000 تا 2009 بریم. همراه تیلنو باشید.
God of War
مجموعهی خدای جنگ، یکی از اون سریهایی است که پیوند بسیار قویای با سونی (Sony) و پلیاستیشن (Playstation) دارد. در حقیقت کریتوس (Kratos) همون نقشی را دارد که مسترچیف (Masterchief) برای Xbox داره. با اومدن اسم کریتوس، ناخودآگاه یاد اساطیر یونان و خدایان آنها میافتیم. ولی اصلا داستان این بازی از کجا شروع میشه؟
استودیو سانتا مانیکا (Santa Monica) بعد از تجربهی موفقش در ساخت بازی کینتیکا (Kinetica)، سراغ یک بازی اکشن-ادونچر رفت. سال 2005، اولین بازی از این مجموعهی پر طرفدار عرضه شد و اسم خودشو در تاریخ ثبت کرد. برخلاف نسخهی دوم که کوری بارلوگ (Cory Barlog) به همراهی دیوید جفی (David Jaffe) کارگردانی بازی را بر عهده داشتن، وظیفهی کارگردانی بازی اول، فقط و فقط بر عهدهی دیوید جفی بود.
داستان بازی از جایی شروع میشود که کریتوس، یکی از فرماندهان اصلی ارتش اسپارتانها، در جنگ با بربرها کشته میشود. حالا او پس از مرگش، از خدای جنگ یعنی آرس (Ares) میخواد که با دادن قدرت به او و برگردوندنش به زندگی، انتقامش را از پادشاه بربرها بگیرد. در عوض کریتوس به آرس قول میده که تا پایان عمرش در خدمت او باشد. آرس خواستههای او را قبول میکند و علاوه بر قدرت مضاعف، به او سلاح قدرتمندی نیز اعطا میکند. Blades of chaos نام همین اسلحهی قدرتمنده که در اعماق تارتاروس (Tartarus) ساخته شده است.
پس از کشتن پادشاه بربرها، آرس به کریتوس دستور میده که به یک روستا حمله کند. افراد این روستا کسانیاند که آتنا (Athena)، خدای خرد و دانایی را میپرستیدند. آرس بدون اینکه کریتوس بفهمد، همسر و دختر او را به این روستا میفرستد. کریتوس هم که حالا تحت افسون آرس قرار داره، در طی حمله این همسر و فرزندش را میکشد.
از این جاست که دیگر کریتوس به همون کریتوسی که میشناسیم تبدیل میشه و شروع به انتقام گیری میکنه. براشم زیاد فرقی نداره که کدام یک از خدایان در مرگ عزیزانش نقش داشته است. ولی این خشم و عصبانیت زیاد طول نمیکشد. پیشگو (Oracle) این روستا، کریتوس را نفرین میکند و با پیوند زدن خاکستر همسر و دخترش به پوستش، او راتبدیل به Ghost of Sparta میکند. کریتوس برای رهایی از این نفرین دوباره به سراغ خدایان میره و قسم میخوره که به آنها خدمت کند.
وقتی که بازی را شروع میکنیم، 10 سال است که کریتوس مشغول خدمت به خدایان است. حالا او از طرف پوزایدون (Poseidon) ماموریت دارد که هیولایی به اسم هایدرا (Hydra) را بکشد. پس از انجام این ماموریت، کریتوس که دیگر از خدمت کردن به خدایان خسته شده، به دنبال راه حلی برای رهایی از این اوضاع میگردد.
(قسمت بعدی متن، داستان بازی را به طور کامل اسپویل میشود.)
همون طور که گفتیم، کریتوس قسم خورده بود که تا ابد از خدایان اطاعت کند و خواستههای آنها را برآورده کند. ولی پس از 10 سال، او دیگر از این وضعیت خسته شده است و دنبال راه حلی برای رهایی از این شرایط میگردد. کریتوس، آتنا را فرا میخواند و از او درخواست کمک میکند. آتنا راه حل سختی را برای کریتوس تعیین میکند و به او میگوید که فقط با انجام این کار است که از عذابت رهایی پیدا میکنی. کشتن آرس. آتنا میگوید:”اگر این کار را انجام دهی، حتی برای کشتن خانوادهات نیز بخشیده میشی.”
آرس هم از سر نفرت و حسادت به خواهرش، آتنا، شروع به حمله و تخریب شهر آتن میکند. شهر آتن، یکی از اصلیترین شهرهایی است که عبادت کنندگان آتنا در اون زندگی میکنند. ولی اصلا چرا آتنا خودش به جنگ آرس نرفت و از کریتوس کمک خواست؟ به دلیل این که زئوس، خدای آذرخش، جنگ و درگیری مستقیم بین خدایان را ممنوع اعلام کرده بود و کسی هم جرئت نداشت که از حرف او سرپیچی کند.
آتنا، کریتوس را به شهر در حال جنگ آتن میفرستد و به او میگوید که اوراکل (Oracle) را پیدا کند. کریتوس با شخصیت جدیدی به نام Gravedigger یا همان قبرکن دیدار میکند. او از کریتوس می خواد که به راهش ادامه بده و هرچی سریعتر اوراکل را پیدا کند. کریتوس پس از جنگ با دشمنان، بالاخره اوراکل را پیدا میکند و از او درخواست کمک میکند. اوراکل به او میگوید که تنها راه شکست آرس، استفاده از جعبهی پاندورا (Pandora’s Box) است. این جعبه، یک وسیلهی افسانهای است که حاوی قدرتی بسیار زیاد، برای کشتن خدایان میشه.
پس از این، کریتوس به صحرای Lost Souls میرود و آتنا به او میگوید که جعبهی پاندورا، در معبدی مخفی به پشت کرونوس (Cronos) زنجیر شده است. زئوس برای مجازات کرونوس که در جنگ تایتانها شرکت کرده بود، این کار را انجام داده بود. 3 روز طول میکشد تا کریتوس از تایتان کرونوس بالا برود. او پس از جنگ با تعداد زیادی از دشمنان و عبور کردن از تلهها، بالاخره به ورودی این معبد میرسد. کریتوس بعد از این همه مدت بالاخره جعبه را پیدا میکند.
بخش پایانی داستان
آرس که از موفقیت کریتوس با خبر بود، او را به محض این که از معبد خارج میشود، به طرز وحشتناکی میکشد. درحالی که آرس جعبه را دست میاره، کریتوس یک بار دیگر به دنیای زیرین (Underworld) یا همان دنیای مردگان سقوط میکند. این بخش یکی از جذابترین قسمتهای داستان این بازیه و سعی میکنیم که خیلی با جزییات آن را توضیح ندهیم؛ چرا که این بخش ارزش یک بار تجربه را دارد. کریتوس پس از جنگ با دشمنان و با کمک Gravedigger، خودش را به زندگی بر میگردونه. Gravedigger به کریتوس هشدار میدهد که آتنا تنها خدایی نیست که حواسش به تو هست و باید بیشتر مراقب باشی. کریتوس پس از فرار از دنیای مردگان، به شهر آتن میرود تا یکبار برای همیشه آرس را نابود بکند.
کریتوس، جعبهی پاندورا را پس میگیرد و با باز کردنش، به قدرت خدایان میرسد. پس از یک جنگ سخت با آرس، کریتوس سلحها و جادوشو از دست میدهد ولی در آخر موفق به شکست آرس میشود. پس از این، آتنا به او میگوید که اگرچه گناهانش بخشیده شده ولی کاری برای کابوسهای او نمیتواند بکند. کریتوس حلا که بخشیده شده، تصمیم میگیرد که خودش را در دریا غرق کند ولی آتنا از این کار جلوگیری میکند و در عوض او را به کوه المپ میبرد. خدایان به عنوان پاداش، او را به عنوان خدای جنگ جدید انتخاب میکنند.
در قسمت بعدی داستان بازیها به سراغ Uncharted میریم. اگر بازی خاصی را در نظر دارید، در بخش کامنتها برای ما بنویسید.
خیلی خوب بود
اگه میشه داستان بازی red dead 2 رو بزارید
با تشکر
سلام مرسی از نظرتون
حتما در قسمتهای بعدی سراغ مجموعهی Red Dead میریم.