در قسمت چهارم داستان بازی God of War به داستان بازگشت کریتوس و آترئوس از دنیای مردگان و نشانههای شروع آخرالزمان در اساطیر اسکاندیناوی میپردازیم که قرار است در God of War: Ragnarok شاهد آن باشیم. با قسمت پایانی داستان گاد آف وار 2018 با تیلنو همراه باشید.
اگر سه مقاله داستان بازی God of War (قسمت اول)، داستان بازی God of War (قسمت دوم) و داستان بازی God of War (قسمت سوم) را مطالعه کرده باشید، میدانید به نقطهای از قصه رسیدیم که کریتوس، آترئوس و بالدور پس از درگیریهای شدید با هم روی پشت یک اژدها، به سمت سرزمین هلهایم (Helheim) یا همان جهان مردگان سقوط میکنند. این اتفاق و شروع درگیریهای روح اسپارتا و بالدور درست در زمانی رخ داد که کریتوس و آترئوس بالاخره راه مناسبی برای سفر به سرزمین یوتنهایم (Jotunheim) و بلندترین نقطه ۹ دنیا پیدا کرده بودند. در طی این درگیری، دروازه مخفی به سمت یوتنهایم خراب میشود و پس از این رویداد، کریتوس و آترئوس باید به دنبال راه دیگری برای سفر به سرزمین غولها بگردند. البته آنها باید برای ادامه ماجراجویی خود، ابتدا از هلهایم و قلمرو هلا (Hela) خارج شوند و سپس به فکر باقی داستان باشند. در ادامه به باقی داستان آخرین ساخته منتشر شده استودیو Santa Monica میپردازیم.
ادامه داستان را از جایی پیگری میکنیم که کریتوس و آترئوس به همراه هم به سرزمین هلهایم سقوط میکنند و روح اسپارتا به شدت از غرور و جسارت فرزند خود و سرپیچی از حرفهای او عصبانی میشود. رفتارهای غرورآمیز آترئوس از زمانی به وجود آمد که او متوجه شد فرزند یک خدا به شمار میرود و در نتیجه، خود او هم یک خدا است. اما به محض این که این دو وارد هلهایم شدند و کریتوس با جدیت سر فرزند خود داد زد، آترئوس ترسید و تلاش خود را به کار گرفت تا رفتار بهتری از خود نشان دهد. به هر حال هنگامی که شرایط کمی بهتر شد، کریتوس و آترئوس راه خروج از هلهایم را در پیش گرفتند تا به سرزمین میدگارد بازگردند. البته که این دفعه شرایط مانند قبل نیست و آنها هیچ ایدهای ندارند که پس از خروج از هلهایم، چگونه باید به یوتنهایم برسند. اما نکتهای که باید به آن اشاره کنیم، این است که کریتوس و آترئوس هنگام پیموندن مسیر خروج هلهایم، باری دیگر با بالدور ملاقات میکنند؛ البته این دفعه به آرامی از کنار او رد شده و وارد درگیری نمیشوند. ولی جالب است بدانید که همین ملاقات مخفیانه و کوتاه، باعث برملا شدن یکی از بزرگترین رازهای بازی God of War شد که البته میشد آن را از قبل حدس زد. بالدور فرزند فریا به شمار میرود و رویین تن است، به گونهای که هیچ چیزی قادر به صدمه زدن به او نیست؛ هیچ چیز به غیر از یک ماده عجیب که در ادامه به توضیح آن میپردازیم.
در افسانههای اصلی کشته شدن بالدور به عنوان خداوندگار پاکی و صلح، یکی از اولین و مهمترین نشانههای آغاز فیبمول وینتر (زمستانی که سه سال به طول میانجامد و پیش از شروع رگناروک رخ میدهد) و آغاز رگناروک است. فریا که مادر بالدور به حساب میرود و از صدمه دیدن پسر خود و آغاز رگناروک هم متنفر است، دست به یک عمل بزرگ میزند. فریا شروع میکند و از تکتک موجودات و کائنات قول میگیرد که هیچ کدام از آنها نباید به بالدور صدمه بزنند. اما فریا مرتکب اشتباه بزرگی شده و متوجه آن هم نمیشود؛ او فراموش میکند که پسر خود را نسبت به گیاهی سبز رنگ به نام دارواش (Mistletoe) مصون کند. اگر این گیاه سبز وارد بدن بالدور شود، او مصونیت خود را از دست داده و از حالت رویین تن بودن خارج میشود.
در افسانههای اصلی و در یکی از روزها که خدایان ازگاردی در حال جشن گرفتن هستند، هاد (Hod) که برادر نابینا ثور به شمار میرود، در حال تمرین تیراندازی است. بالدور هم که هیچ مادهای قادر به صدمه زدن به او نیست به عنوان سیبل تیراندازی میایستد و به هاد اجازه میدهد که به او شلیک کند. اما از بد داستان لوکی هم در جشن حاضر است و برنامهی شومی در سر دارد. لوکی هنگامی که هیچکس حواسش نیست، جای تیرهای معمولی هاد را با با تیرهایی که از دارواش ساخته شدهاند، تغییر میدهد و هاد هم که قادر به دیدن نیست، تیر ساخته شده از دارواش را به سمت بالدور پرتاب میکند. این گونه میشود که بالدور مصونیت خود را از دست داده و به وسیله همان تیر جان خود را از دست میدهد.
در بازی God of War هم قانون مصونیت بالدور وجود دارد و مادهای قادر به آسیب زدن به او نیست؛ هیچ مادهای به غیر از همان Mistletoe. در روایت بازی هم فریا این مصونیت را برای فرزند خود به وجود آورده است. اما بالدور به هیچ وجه از این کار استقبال نکرده و از این که قادر به حس کردن هیچ چیزی نیست، عوض شده است. او کینهای بزرگ از مادر خود به دل گرفته و حتی حاضر است برای انتقام هم که شده او را از روی زمین محو کند. این اطلاعاتی است که کریتوس و آترئوس هنگام ملاقات مخفیانه با بالدور به دست میآورند.
پس از دیدن بالدور، کریتوس و آترئوس به راه خود برای رسیدن به میدگارد ادامه میدهد و در این میان با دشمنهای ریز و درشتی روبرو شده و آنها را شکست میدهند. آنها در نهایت به این ایده میرسند که میتوانند با استفاده از یک کشتی که در هلهایم وجود دارد، از مرزهای آن فرار کنند. به احتمال زیاد این کشتی همان هرینگهورنی (Hringhorni)، کشتی معروف بالدور، است. به هر حال این دو کشتی مذکور را پیدا کرده و پس از سوار شدن آن، ادامه مسیر را در پیش میگیرند. اما از آنجایی که قرار نیست کریتوس از دست گذشته سیاه خود فرار کند، یک بار دیگر تصویر زئوس را در سرزمین مردگان مشاهده میکند که آترئوس هم آن را میبیند. به هر حال این دو بالاخره با وجود تمام سختیها از هلهایم فرار کرده و به میدگارد میرسند.
پس از این که کریتوس و آترئوس به میدگارد میرسند، میمیر از سنگی صحبت میکند که قابلیت سفر میان تمام دنیاها را به وجود میآورد. این سنگ که در برج تیر (Tyr) قرار دارد، با نام Unity Stone شناخته میشود. اما حالا تیر کیست و چرا از نام او یاد کردیم؟ تیر حکم همتای کریتوس و آرس (Ares) را در اساطیر نورث دارد و به عنوان خدای جنگ و رزمآوری شناخته میشود. اما تیر برخلاف تمامی خدایان منفوری که در بازی God of War مشاهده کردیم، شخصیت مثبتی داشته و حتی در میان جنگ میان خدایان ازگارد و غولهای یوتنهایم، به غولها کمک کرده است. البته تلاشهای تیر به هیچ وجه در برابر خونخواری خدایانی مانند ثور کافی نبوده و به همین دلیل، نسل غولها در حال انقراض است. جالب است بدانید که پس از پخش اولین تریلر گیمپلی بازی God of War: Ragnarok متوجه شدیم که خدای جنگ منطقه نورث در بازی بعد گاد آف وار حضور داشته و تاثیر زیادی هم بر داستان دارد.
در ادامه و از شانس خوب پدر و پسر معروف دنیای بازیهای ویدیویی، بروک و سیندری پس از مدتها آشتی کرده و اختلافات را پشت سر گذاشتهاند. اما چرا شانس خوب؟ بروک و سیندری پس از بازگشت کریتوس و آترئوس از سرزمین مردگان موفق به ساخت کلیدی برای ورود به برج تیر میشوند. آنها این کلید را به کریتوس داده و او به سمت برج تیر میرود. پس از انجام دادن یک سری روشهای خاص و برعکس کردن برج تیر، آنها بالاخره Unity Stone که پیش از این به آن اشاره کردیم را پیدا میکنند. اما این سنگ به تنهایی برای سفر به یوتنهایم کفایت نمیکند و آنها به یک شئ کریستالی دیگر نیاز دارند. جالب است بدانید که این شئ کریستالی مورد نیاز چشم دیگر میمیر است که در مجسمه بزرگ ثور در دریاچه ۹ دنیا جاسازی شده است. اما بگذارید این گونه بگوییم که این مجسمه زیاد از شرایط مناسبی برخوردار نیست. در واقع اگر بخواهیم صریحتر اشاره کنیم، باید بگوییم که ورلد سرپنت مجسمه ثور را به همراه چشم میمیر خورده است و کریستال مذکور در جایی در اعماق شکم یورمنگاند، جا خشک کرده است.
در این موقعیت شاهد یکی از عجیبترین لحظات بازی God of War میشویم؛ چرا که ورلد سرپنت به کریتوس و آترئوس اجازه داده که وارد شکمش شوند و کریستال را پیدا کنند. کریتوس هم که چاره دیگری روبروی خود نمیبیند این پیشنهاد را قبول کرده و با استفاده از قایق و به همراه دو یار همیشگی خود (آترئوس و میمیر)، وارد شکم بزرگترین مخلوق ۹ دنیا میشود. پیدا کردن چشم میمیر زیاد سخت نیست و کریتوس خیلی راحت و با حل کردن یک سری پازل ساده آن را پیدا میکند. اما در هنگام راه خروج از شکم مار عظیم الجثه اتفاق عجیبی رخ میدهد. بدن او شروع به تکان خوردن میکند؛ به گونهای که انگار یک موجود در حد و اندازههای خود او در حال ضربه زدن به ورلد سرپنت است. کریتوس و آترئوس با هر مشکلی که بود از شکم مار خارج شده و هوای آزاد را باری دیگر مشاهده میکنند. آنها متوجه میشوند که خبری از یک هیولای بزرگ دیگر نیست و این بالدور بوده که سعی داشته با زدن ورلد سرپنت، کریتوس و آترئوس را بیرون آورد.
در این میان باید اشاره کنیم که اگر قصد دارید به تجربه اثر مذکور بپردازید، میتوانید به صفحه خرید بازی God of War مراجعه کنید.
علاوه بر بالدور، فریا هم در آن منطقه حضور دارد تا جلوی درگیری کریتوس و بالدور و در نتیجه امکان آسیب دیدن بالدور را بگیرد. باید اشاره کنیم که این اتفاقات در سرزمین یخزدهای رخ میدهد که جسد ثامور (Thamur)، غول عظیم الجثهای که در قسمت سوم مقاله به آن اشاره کردیم، در آن حضور دارد. بالدور که قصد کشتن مادر خود را دارد و به هیچ صراطی هم برای منصرف شدن از این کار مستقیم نیست، سد مخوفی به نام کریتوس را در مقابل خود مشاهده میکند. درست است که روح اسپارتا هیچ رابطه خاصی با فریا ندارد، اما او فرزندش را یک بار نجات داده و کریتوس هم به او مدیون است. کریتوس جلوی بالدور میایستد و همین کار باعث عصبانیت او شده و جنگی که مدتها منتظر آن بودیم، رنگ آغاز را به خود میبیند. البته فریا اصلا موافق این درگیری نیست و برای جلوگیری از خونریزی، ثامور را با استفاده از قدرت خود بلنده کرده و او را کنترل میکند. اما خب راه به جایی نمیبرد و کریتوس و بالدور اصلا او را حساب هم نمیکنند. اما در میان این درگیریها یک اتفاق به شدت جالب و هیجانانگیز رخ میدهد.
ما در قسمت دوم داستان بازی God of War به تیرهای ساخته شده از ماده دارواش که سیندری به آترئوس میدهد، اشاره کردیم. اما هنگامی که کریتوس و آترئوس به خانه فریا میروند، مادر بالدور این تیرهای سبزرنگ را خیلی سریع و با عصبانیت از آترئوس میگیرد. اما پیش از گرفتن تیرها، کریتوس بدون این که از هویت این تیرهای سبزرنگ خبر داشته باشد، با استفاده از یکی از آنها بند تیردان (Quiver) آترئوس که پاره شده است را به هم متصل میکند. این نکته را در ذهن داشته باشید تا به ادامه درگیری بپردازیم.
آترئوس که حالا و در ساعتهای پایانی بازی کمی قدرتمندتر شده، به پدر خود هنگام مبارزه با بالدور کمک میکند. اما بالدور که اهمیتی به کوچک و بزرگ نمیدهد در یک قسمت مشت خود را آن چنان به آترئوس میکوبد که او برای چند ثانیهای قدرت نفس کشیدن را از دست میدهد. اما قربانی این مشت آترئوس نبود؛ چرا که بالدور دقیقا مشت خود را به منطقهای زد که کریتوس با استفاده از تیرهای سبزرنگ مذکور، تیردان فرزند خود را درست کرده بود. بالدور با این اتفاق و گره خوردن سرنوشتش با تنها نقطه ضعف او در ۹ دنیا، از حالت رویین تن بودن درآمده و باری دیگر درد را حس میکند. بالدور حدود ۱۰۰ سال بود که هیچ چیزی حس نکرده بود و به همین خاطر حتی از دیدن زخم عمیق و خونهای خود، حسابی لذت میبرد. حالا که بالدور قابل کشتن است، کریتوس وارد میدان شده و تا جا دارد بالدور را کتک میزند. مشخصا جایی که روح اسپارتا قادر به کشتن یک فرد باشد، دو کلمه کریتوس و مرگ برای موجود متقابل، به یک مترادف تبدیل میشوند. بالدور در نهایت زیر مشتهای کریتوس شکست میخورد و با وضعیتی وخیم روی زمین میافتد. اما او بیخیال نمیشود و هنگامی که میبیند حریف کریتوس نمیشود، به سراغ فریا رفته تا حداقل انتقام ۱۰۰ سال زندگی از دست رفته خود را بگیرد. فریا هم که عشق مادری خود را به اوج رسانده، به بالدور میگوید که اگر کشتن او باعث آرام گرفتن آتش او میشود این کار را انجام دهد. بالدور هم از آنجایی که با هیچکس تعارف ندارد، شروع به خفه کردن فریا میکند. اما خب مردن یکی از دوستان کریتوس جلوی چشمان او زیاد محتمل نیست. روح اسپارتا که دیگر به ستوه آمده، به سمت بالدور رفته و با شکستن گردن او، از مرگ فریا جلوگیری کرده و از دست بزرگترین دشمن خود در بازی God of War 2018 راحت میشود.
اما عشق به فرزند چشمان فریا را کور کرده و اجازه نمیدهد که واقعیت را ببیند. او کریتوس را به خاطر جلوگیری از مرگ خود و کشتن بالدور سرزنش میکند و با چشمانی خیس از اشک، با هر کلمه و توصیفی که بلد است کریتوس را تهدید و لعنت میکند. او میگوید هرکاری انجام میدهد تا یک روز انتقام خود را بگیرد. اما خب سوگواری یک زن بیوه و شکست خورده زیاد برای روح اسپارتا تهدید آمیز نیست. اما فریا در میان تمامی تهدیدهای خود حرفی میزند که بالاخره روی کریتوس تاثیر میگذارد. او میگوید که برای انتقام هم که شده گذشته او را برای آترئوس برملا کرده و به او میگوید که پدرش چه هیولای خونسرد و بیرحمی است. در این نقطه، شاهد یکی از زیباترین پیچشهای شخصیتی کریتوس و یک قدم رو به جلو برای رسیدن او به رستگاری، هستیم.
کریتوس این دفعه بدون هیچ ترس و تردیدی از گذشته سیاه خود تعریف میکند. او به آترئوس میگوید که روح خود را برای گرفتن انتقام و به دست آوردن قدرت فروخته و حتی دست به ریختن خون پدر خود زده است. در واقع منظور کریتوس هم از تمام شدن چرخه همین چرخه کشته شدن پدر و مادرها توسط فرزندان است. اما همان طور که میدانید چرخه گرفتن انتفام در بازی God of War تازه شروع شده و قرار است چهرههای جدیدی را در این میان معرفی کند. از ثور و جست و جوی انتقام برای فرزندان خود گرفته تا فریایی که تمام فکرش تبدیل به ریختن خون کریتوس شده است. همان طور که خود روح اسپارتا هم پیش از این اشاره کرده بود، کشتن خدایانی عواقبی دارد که نمیتوان از آنها فرار کرد.
به هر حال، فریا جسد بالدور را با خود میبرد و وقت این رسیده که کریتوس و آترئوس بالاخره به سرزمین یوتنهایم بروند. خوشبختانه این دفعه دیگر مانعی جلوی آنها را نمیگیرد و با راهنمایی میمیر به سمت دروازهای میروند که میتواند راه رسیدن به یوتنهایم را هموار کند. در نهایت این دو با استفاده از چشم پیدا شده میمیر وارد سرزمین غولها شده و یوتنهایم را از نزدیک میبینند. اما پیش از رسیدن به بلندترین نقطه ۹ دنیا، آنها روی دیوارهای سرزمین یوتنهایم نقاشیهای معنیداری مشاهده میکنند. نقاشیهایی که ظاهرا از قبل کشیده شده و ماجراجویی کریتوس و آترئوس را با جزئیات بالا پیشبینی کرده بودند. اما در میان همه این نقاشیها، طرحی روی دیوار قرار داشت که پردهای جلوی آن را گرفته بود. همین پرده باعث شد که آترئوس محتویات زیر آن را نبنید؛ اما کریتوس به خوبی آن را مشاهده کرد. این نقاشی فردی شبیه کریتوس را در حالی نشان میدهد که در آغوش آترئوس دراز کشیده و در حال جان دادن است. این نقاشی مرموز جای زیادی برای بحث دارد و تئوریهای مربوط به جزئیات آن متعدد هستند.
اما در این میان یک نکته به شدت جالب وجود دارد که باید به آن اشاره کنیم. ما با توجه به طرحهای روی دیوار متوجه میشویم که فی، همسر کریتوس و مادر آترئوس، یک غول بوده است. در واقع یکی از اهداف اصلی فی برای فرستادن همسر و فرزندش به بلندترین نقطه ۹ دنیا، پرده برداشتن از هویت اصلی خود بود. پیشرفت و آبدیده شدن آترئوس هم یکی از اهداف به شمار میرود که کریتوس به عنوان یک پدر دلسوز، به خوبی زمینه رخ دادن آن را فراهم کرد. در ادامه و در طول صحنهای احساسی، کریتوس و آترئوس خاکستر جسد فی را در بلندترین نقطه دنیا پخش کرده و ماموریت سخت خود را به پایان میرسانند. یکی از نکات جالبی که در طی این مرحله وجود دارد، جسد غولهای عظیم الجثهای است که در افق دیده میشوند؛ جسدهایی که به احتمال زیاد توسط خدایان ازگاردی سلاخی شدهاند.
و اما در این نقطه به شاید مهمترین پیچش داستانی بازی God of War میرسیم. نقاشیهای دیوارهای یوتنهایم یک نکته مهم را مشخص میکنند. آترئوس پس از این که شاهد پخش شدن خاکستر مادر خود میشود، به پدرش میگوید که نقاشیهای روی دیوار از آترئوس با نام متفاوتی یاد میکنند. کسی که این طرحها را روی دیوار پیاده کرده، آترئوس را با نام لوکی میشناخته و این موضوع کاملا مشخص است. او از پدر خود میپرسد که لوکی از کجا میآید و چه معنایی دارد. کریتوس هم در جواب میگوید که پیش از انتخاب اسم نهایی، او و فی قصد داشتند که نام فرزند خود به جای آترئوس، لوکی بگذارند. اما چرا نسبت دادن آترئوس و لوکی آنقدر مهم است؟ همان طور که به احتمال زیاد میدانید، لوکی یکی از شرورترین خدایان اساطیر اسکاندیناوی به شمار رفته که باعث آغاز رگناروک و نابودی تمام دنیاها میشود. شرارت با توجه به رفتارهایی که از آترئوس دیدیم، تناقض زیادی با او داشته و ما فرزند روح اسپارتا را به عنوان یک شخصیت مثبت میشناسیم. اما همانطور که کریتوس پیش از این ثابت کرده، تغییر رفتارها در مجموعه بازی God of War یک امر رایج است و تعجبی در مورد آن وجود ندارد. اما داستان لوکی بودن آترئوس سر درازی دارد و با توجه به تریلر بازی جدید هم میفهمیم که در حال حاضر بزرگترین دغدغه آترئوس، درک معنای این موضوع است.
در این نقطه داستان گاد آف وار به پایان میرسد تا مقدمه یکی از بزرگترین حماسههای تاریخ بازیهای ویدیویی را نوشته باشد. نسخه جدید باید به سوالات زیادی پاسخ دهد و به احتمال زیاد پرونده یکی از معروفترین (و شاید معروفترین) شخصیتهای دنیای ویدیو گیم را ببندد. البته بازی God of War یک پایان مخفی هم دارد که باید برای مشاهده آن به خانه کریتوس بازگردید. هنگامی که این کار را انجام دهید، بازی شما را به چند سال آینده میبرد؛ جایی که ثور جلوی خانه کریتوس ظاهر شده و ظاهرا هیچ قصدی جز ریختن خون روح اسپارتا ندارد. ولی توجه کنید که این اتفاق در خط اصلی داستان رخ نمیدهد و بعدا متوجه میشویم که این صحنه تنها در رویاهای آترئوس شکل گرفته است.
نظر شما در مورد آخرین قسمت داستان بازی God of War چیست؟ آیا از داستان بهترین بازی سال ۲۰۱۸ در مراسم Game Awards راضی بودید؟ نظرات خود را با تیم تیلنو در میان بگذارید.