الی (Ellie) به عنوان یکی از شخصیتهای پیچیده و کلیدی سری The Last of Us به شمار میرود و در طول دو نسخهی ابتدایی، به فرد کاملا بالغی تبدیل شده است؛ اما او باید این روند صعودی را در نسخهی سوم هم حفظ کند. در این مقاله از این صحبت میکنیم که این روند باید به چه شکلی پیش برود؟ همراه تیلنو باشید.
داستان دو نسخهی ابتدایی بازی The Last of Us به شدت بیرحم بود و بازی هیچ گاه از پرسیدن سوالهایی که با جوابهای ناراحت کننده همراه میشود، خودداری نکرده است. دو نسخهی ابتدایی، داستان را به نحوی جلو میبرد که بازیکن پس از چند ساعتی عاشق شخصیتهای آن میشود تا در ادامه، هر کاری را برای نجات آنها انجام دهد. اما نکتهای که باعث خاص بودن این مجموعه شده، این است که به هیچ وجه به هیچ شخصیت اصلی یا فرعی رحم نمیکند. سازندگان بازی در استودیو Naughty Dog نهایت تلاش خود را به کار میگیرند تا داستان به شکل هر چه تراژدیکتری پیش رود. این جنبهی سیاه و افسردهی بازی جایی شدیدتر میشد که بازی از گیمر میخواهد همه چیز را برای گرفتن انتقام، کنار بگذارد. شخصیت قابل کنترل نسخهی اول بازی The Last of Us جوئل بود، اما چه کسی میتواند با این موضوع که الی تمرکز اصلی داستان است مخالفت کند؟ ما اهمیت الی را در نسخهی دوم هم مشاهده کردیم و در طی آن، به پای شنیدن داستانی نشستیم که هیچ ترسی از روایت یک داستان دردناک ندارد. اما الی پس از پایان قسمت دوم، عملا هیچی برای از دست دادن ندارد و به هیچ وجه نمیتوانیم انگیزهی خاصی را برای ادامهی زندگی او متصور شویم؛ پس سوالی که پیش میآید این است که سازندگان چگونه میخواهند ادامهی داستان را در نسخهی سوم به نمایش بکشند؟ سرنوشت الی به چه نحوی رقم میخورد؟
اگر بخواهیم به طور منطقی به این داستان نگاه کنیم، میتوانیم به این نتیجه برسیم که داستان الی اگر بخواهد بیش از این ادامه پیدا کند، به تکرار خواهد افتاد. بنابراین، پرداختن به ادامهی داستان ابی (Abby) میتواند گزینهی بهتری نسبت به مورد قبلی باشد. الی نه تنها تحت شکنجه و فشار زیادی قرار گرفت، بلکه افراد زیادی را هم تحت شکنجه و فشار خود قرار داد و رسما، به شخصیتی تبدیل شده که هیچ خط قرمزی ندارد. او تنها برای این که لذت انتقام چشیدن را بچشد، بهترین دوست و خانوادهی جدید خود را رها کرد و علاوه بر از دست دادن ویژگیهای خوبش، وارد مردابی شد که ظاهرا هیچ پایانی ندارد. الی با اطاعت از حس درونی انتقام، در مردابی که خود برای خود درست کرده بود بیشتر غرق شد. این حس اطاعت، روح الی را از او گرفت و شخصیت اصلی داستان ما را دقیقا به جایی رساند که میتوانیم از آن با عنوان نقطهی پوچی یاد کنیم. دقیقا مانند نقطهای که جوئل پس از مرگ سارا به آن رسیده بود. اما جوئل در پی انتقام گرفتن از کسی نبود و تازه پس از چند سال یک دلیل جدید برای زندگی پیدا کرد؛ دلیلی به نام الی. شما میتوانید برای درک بهتر نسخهی اول، به مقالهی تحلیل داستان بازی The Last of Us مراجعه کنید.
بازی The Last of Us 2: جست و جو برای آرامش در دنیایی نابود شده
در حالی که داستان مجموعه بازی The Last of Us به شدت خشن و تاریک است، میتوانیم از آن با عنوان اثری یاد کنیم که به شدت احساسات را تحت تاثیر قرار میدهد. صحنههای مهم و بحرانی بازی همیشه در فضایی احساسی ادامه پیدا میکنند که تمام امید بازیکن برای پیروزی را از او میگیرند. خواستن یک پایان خوش برای الی، به احتمال زیاد درخواست به شدت بزرگی است که احتمال رخ دادن آن، بیش از آن چه که فکرش را کنیم کم است. اما اگر الی به بلوغ خود ادامه دهد و به انسانی با قوهی تصمیم گیری درست تبدیل شود، احتمال یک پایان خوش وجود دارد. اما برای این که این اتفاق برای او رخ دهد، به یک دلیل محکم نیاز دارد، مانند اتفاقی که برای جوئل هم افتاد. او دلیلی به نام الی پیدا کرد تا تلاش برای زنده ماندن را به تلاش برای زندگی کردن تبدیل کند. در دنیای The Last of Us، دلایل درست کمی به غیر از کمک کردن به دیگران وجود دارد، اما الی میتواند با کنار گذاشتن سختیها این دلیل را پیدا کند. شاید بهتر است بگوییم که الی پس از این همه سختی، نیاز به هدفی دارد که قادر باشد برای آن بجنگد و این هدف، باید همراه با تکامل خود الی، بزرگتر شود.
اما در میان این همه تاریکی، هنوز یک نقطه از شخصیت الی هنوز به طور کامل وارد تاریکی نشده است. او در پایان قسمت دوم متوجه شد که کشتن ابی نمیتواند حس انتقام او را ارضا کند؛ او متوجه شد که حذف کردن یک نفر دیگر از صفحهی روزگار، قرار نیست کارهای شیطانی که پیش از این مرتکب شده است را از میان ببرد. الی در طی ماجراجویی خود در نسخهی دوم، دست به کشتن زنی زد که باردار بود، زن جوانی را شکنجه کرد که فقط میخواست از دوستان خودش محافظت کند. از طرفی دیگر، این حس گناه با خشم و نفرتی که از زمان کودکی با خود همراه داشته، باعث بدتر شدن شرایط میشود. تازه این داستان را نیز در نظر بگیرید که او دینا، JJ و انگشت خود را نیز از دست داده است. الی نه تنها بهترین دوست و فرزند خواندهی خود را از دست داده، بلکه حتی نمیتواند میراث پدری به نام جوئل را ادامه دهد. جوئل در پایان قسمت اول به الی قول داده بود که روزی گیتار زدن را به او آموزش میدهد؛ اما حالا و پس از از دست دادن انگشت خود، دیگر نمیتواند این کار را هم انجام دهد. بنابراین شخصیت اصلی داستان ما در فرسودهترین حالت روانی ممکن قرار دارد و برای ادامهی زندگی، باید دلیل موجهی پیدا کند. جوئل توانست پس از حدود ۲۰ سال دختری را پیدا کند که او را یاد فرزندش میاندازد. پس سوالی که در این میان پیش میآید این است که چه چیزی میتواند آنقدر برای الی اهمیت داشته باشد که او بتواند دوباره روی خوش دنیا را ببیند؟ آن هم پس از همهی اتفاقات شوم و دردناکی که در عمق آن قرار داشته است؟
زندگی پس از پایان قسمت دوم
همان طور که همهی ما میدانیم، مهمترین هدف الی در حال حاضر و پس از پایان قسمت دوم، پیدا کردن جی جی و دینا است. البته اگر حتی بتواند آنها را به راحتی پیدا کند، نمیتواند با این مسئله که خانوادهاش او را رها کردهاند، کنار بیاید. بدون شک بزرگترین ضربهای که الی پس از مرگ جوئل خورد، رفتن دینا بود؛ فردی که قرار بود تا آخر عمر کنار او زندگی کند و سالهای پیریاش را همراه او باشد. اما قصه جایی میتواند جذابتر شود که دینا به فکر پیدا کردن مجدد الی بیفتد. درست است دینا پس از رفتن الی به سمت Santa Barbra او ار ترک کرد، اما به هیج وجه نمیتوان منکر این موضوع شد که در حال حاضر خود دینا هم از دست این کارش ناراحت است. بنابراین، ملاقات دوبارهی دینا و الی، بستگی به دو موضوع دارد. اول این که آیا دینا واقعا میتواند الی را ببخشد و دنبال او بگردد؟ و دوم این که آیا الی واقعا میتواند گناهان خود را فراموش کرده و به زندگی با فرد دیگری بپردازد؟
اما اگر بخواهیم برای فاصلهی چند سالهای را میان قسمت دوم و سوم بازی The Last of Us در نظر بگیریم، شرایط کمی تغییر پیدا میکند. شرایطی را در نظر بگیرید که دینا در خطر افتاده و کسی را برای درخواست کمک ندارد، در این حال اگر JJ به اندازهی کافی بزرگ شده باشد، میتواند به گفتهی مادرش دنبال الی بگردد. اگر الی تا آن زمان زنده بماند و خود را با شرایط وقف دهد، میتواند مسیر جدیدی را درست کند. او یک مبارز سرسخت است و به همین راحتیها تسلیم نمیشود؛ به خصوص در زمانی که جان یکی از دوستانش در خطر باشد. بنابراین، اگر این فرضیه درست باشد الی میتواند با پشت سر گذاشتن گذشته، راه خود را برای رسیدن به رستگاری باز کند، مسیری که با JJ و یک دنیای خطرناک همراه است. البته بدیهی است که داستان به این سر راستی نخواهد بود و از طرفی دیگر، حلقهی محافظت یک بزرگسال از یک کودک به یکی از کلیشههای مچموعه بازی The Last of Us تبدیل شده و تکرار مجدد آن میتواند کمی ناامید کننده باشد. حتی صحنههای محافظت ابی از Lev هم در برخی از مواقع یادآور سفر جوئل و الی بود.
الی در نسخهی سوم بازی The Last of Us نه تنها باید با مرگ و سرنوشت جوئل کنار بیاید، بلکه باید از سایهها بیرون آمده و به نبرد برای بقا ادامه دهد. برای به واقعیت پیوستن این حالت، استودیو Naughty Dog باید باری دیگر به دنبال ریشههای نسخهی اول برود و آن را توسعه دهد. با این که داستان بازی The Last of Us 1 در مورد رابطهی جوئل و الی بود، اما بازی خود الی را به عنوان فردی که میتواند جهان را نجات دهد معرفی میکرد. درست است که قضیهی مربوط به ساخت یک واکسن و نجات جهان در دنیای The Last of Us به فراموشی سپرده شده، اما بازگشت آن نه تنها میتواند داستان را جذابتر کند، بلکه میتواند الی را کمی از سختیها و فشارهایی که در روابط شخصی داشت، دور کند. در واقع با به واقعیت پیوستن این فرضیه، داستان کمی از آن حالت خشنی و تاریکی که در قسمت دوم به آن دچار شده بود دور میشود. تلاش برای نجات دنیا، همان چیزی است که میتواند در نهایت الی را به نقطهی آرامش برساند؛ چرا که خود او هم پیش از این اعتراف کرد که میتواند برای نجات جان دوستانش، جان خود را فدا کند.
در پایان اگر قصد دارید به تجربهی نسخهی جدید این مجموعهی معروف بپردازید، میتوانید به صفحهی خرید بازی The Last of Us Part 2 مراجعه کنید.
نظر شما در مورد داستان احتمالی نسخهی سوم بازی The Last of Us و روند تکامل الی چیست؟ آیا الی مسیر سیاه خود را در پیش میگیرد یا دلیلی برای ساختن دنیایی بهتر پیدا میکند؟ نظرات خود را با تیم تیلنو در میان بگذارید.
منبع: Game Rant