وقایع بازی Horizon Forbidden West درست پس از داستان بازی Horizon Zero Dawn آغاز میگردد و درک بهتر جریانات آن، در گرو آگاهی از هسته روایتی نسخه اول است. اگر هورایزن زیر داون را تجربه نکردهاید یا وقایع آن را به دست فراموشی سپردهاید، بهتر است در ادامه با تیلنو همراه باشید.
مجموعه Horizon به عنوان یکی از بزرگترین و محبوبترین فرنچایزهای تاریخ پلی استیشن، جهان پرجزئیاتی دارد که در هر گوشه از آن داستان مشخصی خوابیده است. داستانهایی که مربوط به خلق دنیای پسا آخرالزمانی بازی و اتفاقات پس از آن میشوند. البته تمام حجم اطلاعاتی که تا به امروز به آنها دسترسی داریم، مربوط به داستان بازی Horizon Zero Dawn و DLC آن با نام Frozen Wild میشود و هنوز به طور جدی سراغ بازی Horizon Forbidden West نرفتهایم. بنابراین، اگر قصد دارید به سراغ بازی جدید بروید، باید نکات زیادی را به یاد آورید که در درک داستان نسخه دوم حسابی مفید هستند. ما در این مقاله از پروژه Zero Dawn شروع میکنیم به و تدریج به سراغ ماجراجوییهای ایلوی (Aloy)، شخصیت اصلی مجموعه و آنچه که تا پایان قسمت اول تجربه کرده میپردازیم.
مقدمهای برجهان هورایزن زیرو داون
اول از همه باید بدانید که داستان بازی Horizon Zero Dawn در قرن ۳۱ میلادی (حدود ۱,۰۰۰ سال آینده) جریان دارد؛ دورهای از کره خاکی که تحت سیاستهای قبیلهای و سنتی ادراه میشود و رباتهای حیواننما سطح آن را پوشاندهاند. البته که این رباتها به هیچ وجه رفتار دوستانهای ندارند و دلیل اصلی نابودی تمدن بشریت و بازگشت انسان به دوران پارینهسنگی هستند. در واقع نکته جالب ایده سری هورایزن همین جامعههای سنتی و عقبافتاده (از لحاظ علمی) است که در ۱۰۰۰ سال آینده نسبت به زمان حال به وجود آمدهاند.
پس از نابودی تمدن بشریت، بعد از خودمختار شدن رباتها، انسانهایی که زنده ماندند بیخیال فناوریها و پیشرفتهای اجداد خود شدند و تصمیم به ساخت جامعههای قبیلهای و زندگی در قلب آنها گرفتند. البته که این انسانها آگاهی نسبی خود به اجدادشان را از دست ندادند و از انسانهای پیشرفتهای که هزار سال پیش زندگی میکردند، با عنوان Old Ones یاد میکنند.
در داستان بازی Horizon Zero Dawn چهار قبلیه مختلف وجود دارد که انسانها تحت قوانین و سیاستهای مشخص، زیر سایه آنها زندگی میکنند. در ادامه میتوانید نام این قبیلهها و جزئیات آنها را مشاهده کنید.
- قبلیه Nora: افراد جامعه این قبلیه را اکثرا جنگجوها و شکارچیانی تشکیل میدهند که به شدت مذهبی هستند و به پرستش یک منشأ مقدس به نام All-Mother میپردازند
- قبلیه Carja: مردم قبلیه Carja در شهرهای بزرگ و شلوغی زندگی میکنند که در وسط بیابان قرار دارند و به پرستش خدایی با نام Sun God معروف هستند
- قبلیه Oseram: اعضای این قبلیه بیشتر به خاطر هنر و استعداد خود در آهنگری و ساخت زرهها و اسلحهها معروف هستند. به طور کلی، قبلیه Oseram نسبت به سایر قبلیههای موجود در بازی پیشرفتهتر است
- قبیله Banuk: مردم قبلیه Banuk به زندگی در کوهستانها و دمای پایین معروف هستند و اکثرا از جنگجوها و شمنها تشکیل شدهاند
اما نکته مهمی که در مورد این قبایل وجود دارد، این است که آنها به هیچ وجه رابطه خوبی با یکدیگر ندارند و منتظر بهانهای برای شروع حمله و نبرد هستند. برای مثال، قبیله Carja شهرت بد و منفوری برای حمله به سایر گروهها تحت فرمانروایی Mad Sun King دارد.
علاه بر نکاتی که به آنها اشاره کردیم، دنیای هورایزن مملو از حیوانات و رباتهایی است که با نام ماشینها (Machines) شناخته میشوند. در ابتدا، بیشتر این ماشینها رفتار دوستانهای داشتند و به صورت مسالمتآمیزی در کنار انسانها زندگی میکردند. اما این رابطه مسالمتآمیز زیاد دوام نیاورد و ماشینها به مرور زمان و در ادامه پدیدهای به نام Derangement، رفتار تهاجمیتر پیدا کردند. با توجه به اطلاعات، یکی از دلایل این تغییر فتار خشونتی بود که از طرف انسانها به سمت ماشینها روانه میشد. در نتیجه این خشونت، برخی از این رباتها تکامل پیدا کردند و به تهدید بزرگی برای نسل بشر تبدیل شدند. البته در طی داستان بازی Horizon Zero Dawn هنوز هم رباتهایی وجود داشتند که نسبت به انسانها، دوستانه رفتار میکردند.
آغاز داستان
داستان بازی Horizon Zero Dawn با نشان دادن چهره یک دختر نوزاد مو قرمز به نام ایلوی آغاز میشود؛ فردی که در قلب کوهستان قبیله Nora پیدا شده و والدین مشخصی هم ندارد. از آنجایی که ایلوی پدر و مادر مشخصی ندارد و این موضوع در جامعه قبلیه Nora به عنوان یک پدیده شرمآور تلقی میشود؛ سران قبلیه مذکور تصمیم به تبعید کردن او میگیرند. در ادامه، سرپرستی ایلوی به مردی به نام راست (Rost) داده میشود که از قضا، او هم یک فرد تبعید شده است. در این نقطه شاهد یک کات طولانی مدت هستیم که ما را به ۶ سال بعد میبرد؛ جایی که ایلوی به طور اتفاقی در یک غار قدیمی سقوط میکند که مربوط به Old Oneها (همان انسانهای پیشرفته ۱,۰۰۰ سال پیش) است. هنگامی که ایلوی کمی در این غار گشت و گذار میکند، به شئ عجیب و غریبی به نام Focus میرسد. Focus نام وسیله پیشرفتهای است که روی گوش قرار میگیرد و اطلاعات مهمی از جهان گذشته و ماشینها نشان میدهد. در ادامه، ایلوی موفق میشود با استفاده از همین Focus جان یکی از اعضای قبلیه Nora را نجات دهد. این در حالی است که مردم قبلیه اصلا رفتار خوبی با او ندارند و با ایلوی مانند یک ننگ بزرگ رفتار میکنند.
زمان میگذرد و ایلوی با قابلیتهای مختلف Focus بیشتر آشنا میشود. همین موضوع و دید بازتری که فوکوس به شخصیت اصلی هورایزن زیر داون میدهد، باعث میشود که ایلوی به دنبال پاسخ سوالاتی برود که از کودکی در صدد پیدا کردن آنها بوده است. سوالاتی مانند اینکه مادر او کیست و چرا سرنوشت او باید این گونه رقم بخورد. در ادامه، ایلوی به سراغ راست میرود و از او در مورد گذشته خود سوال میکند، ولی به جواب خاصی نمیرسد. اما راست هم که دوست دارد فرزند خواندهاش به جواب علامت سوالهای خود برسد، راهحل مناسبی به او میدهد. او به ایلوی میگوید که اگر در مراسم Proving برنده شود، میتواند به طور رسمی وارد قبیله Nora شده و سرنخهای مهمی پیدا کند. اما موفقیت در Proving به تمرین و تلاشهای زیادی نیاز دارد و به همین دلیل، ایلوی بخش بزرگی از دوره جوانی و نوجوانی خود را به تمرین کردن و قدرتمندتر شدن میگذراند.
مراسم Proving
زمان میگذرد و ایلوی به یک زن جوان بالغ و قدرتمند تبدیل میشود که از شانس زیادی برای پیروزی در مراسم Proving برخوردار است. اما در این میان یک نکته غمانگیز وجود دارد. حدود چندین ساعت پیش از شروع مسابقه، راست با ایلوی صحبت میکند و به او میگوید که اگر در Proving پیروز شده و وارد قبلیه شود، دیگر نمیتواند پدرخوانده خود را ملاقات کند. به هر حال، این دو با یکدیگر خداحافظی میکنند و ایلوی وارد شهر Mother’s Heart، شهر اصلی قبلیه Nora، میشود. در همین حین، جشن بزرگی در حال برگزاری است که ایلوی خیلی سریع متوجه آن میشود. هدف اصلی این جشن، رفتن به استقبال مراسم Proving و جشن گرفتن آن است؛ اما در این میان قضایای جدیتر هم وجود دارد. چندین نفر از قبیله بزرگ Carja به Mother’s Heart آمدهاند و خبرهای خوبی به همراه دارند. این خبر چیزی نیست جز خبر مرگ پادشاه خونخور قبیله Carja که او را با نام Mad Sun King میشناسیم. در واقع، Mad Sun King توسط پسر خود که Avad نام دارد کشته شده تا سلطنت این پادشاه بدنام به اتمام برسد. شاه Avad برخلاف پدر خود فرد بسیار صلح دوست و مهربانی است و افراد خود را هم به نشانه عذرخواهی (بابت سالها خونریزی و جنگ) به سایر قبیلهها میفرستد.
اما در ادامه این مراسم اتفاقات عجیبتری هم رخ میدهد. ایلوی در میان جمع یکی از سرباهازی Carja به نام Olin را میبیند که فوکوس مشابهی دارد. اما چرا این موضوع باید آنقدر عجیب تلقی شود؟ پاسخ ساده است. ایلوی در طی زندگی خود هیچ فوکوس دیگری را مشاهده نکرده و دیدن یک کپی دیگر از این گجت، باید هم مشکوک و تعجببرانگیز باشد. به هر حال، هنگامی که ایلوی سعی میکند با Olin وارد بحث شود، با طفره رفتن او مواجه شده و به نتیجه خاصی نمیرسد. اما در این میان، یک سرباز خوشرفتار و خوشمشرب به نام ارند (Eren) سر راه او سبز میشود و از ایلوی میخواهد که در شهر بزرگ Meridian به ملاقات او بیاید. Meridian هم در واقع پایتخت قبیله Carja است که مانند یک ابرشهر شلوغ و بزرگ به نظر میرسد.
ایلوی به هر زحمتی است که مسابقه را با پیروزی پشت سر میگذارد و برنده میشود. اما درست در زمانی که میخواهد پیروزی خود را جشن بگیرد، دشمنان به شکل غیرمنتظرهای به سمت ایلوی و سایر شرکتکنندگان حمله میکنند. در این میان، Rost به شکلی ناگهانی ظاهر میشود و با فدا کردن جان خود، دختر خواندهاش را از مرگ حتمی نجات میدهد. ایلوی هم در همان میان از صخره به سمت پایین سقوط کرده و بیهوش میشود.
پس از چند وقت، ایلوی بالاخره در مکان مقدسی از قبلیه Nora (که در دل کوهستان قرار دارد) به هوش میآید و با استفاده از Focus، به حقایق عجیبی در مورد خود پی میبرد. از جمله این حقایق میتوانیم به هویت احتمالی مادر واقعی ایلوی اشاره کنیم. او متوجه هولوگرافی از یک زن ناشناخته میشود که از لحاظ واحدهای DNA، شباهت زیادی به خوداش دارد و به همین دلیل، فکر میکند که مادر واقعی خود را پیدا کرده است. در ادامه، ایلوی تصمیم میگیرد این موضوع را با پیرزنی به نام Teersa در میان بگذارد؛ فردی که عضو گروه سه نفره Matriarchها (پیرزنهایی که رهبر قبیله Nora هستند) محسوب میشود و برخلاف سایرین همیشه رفتار خوبی با شخصیت اصلی داستان بازی Horizon Zero Dawn داشته است. اما Teersa این موضوع را انکار میکند و خطاب به ایلوی میگوید که او هیچ مادری ندارد و آنها او را در کنار All-Mother پیدا کردهاند؛ به شکلی که انگار ایلوی تحت یک زایمان طبیعی به دنیا نیامده است. در ادامه، متوجه میشویم All-Mother که خدای مردم قبیله Nora به شمار میرود، چیزی جز یک در آهنی بزرگ نیست. بنابراین، خدایی به نام All-Mother وجود ندارد و همه این مسائل خرافاتی بوده که توسط مردم قبیله درست شده است.
هنگامی که ایلوی برای اولین بار جلوی در آهنی میایستد، در شروع به صحبت کردن با او میکند. در واقع، صاحب صدا هوش مصنوعی خاصی است که در ادامه با او آشنا میشویم. به هر حال، به خاطر یک سری مشکلات و فساد موجود در سیستم، در آهنی باز نمیشود و ایلوی نمیتواند به رازهای پشت آن دست پیدا کند. به همین خاطر و برای از بین بردن فساد، ایلوی تصمیم میگیرد به سمت شهر Meridian برود و Olin را پیدا کند. در ادامه، ایلوی توسط Matriarchها به مقام Seeker میرسد تا بتواند به آزادی هرچه تمامتر از درهای قبیله خارج شود و به جست و جوی دنیای بیرون بپردازد. جالب است بدانید که اگر فردی به غیر از Seekerها این کار را انجام دهد و بدون اجازه پا به دنیای بیرون بگذارد، خیلی سریع از قبیله Nora تبعید میشود.
حالا که ایلوی آزادی عمل به نسبت خوبی دارد، تصمیم میگیرد برای پیدا کردن پاسخ سوالات خود به شهر Meridian یا پایتخت قبیله Carja برود. اما همین که میخواهد سفر خود را شروع کند، توسط یک ربات عنکبوتی تسخیر شده مورد حمله قرار میگیرد و با هر زحمتی که شده، او را شکست میدهد. پس از شکست ربات مذکور، ایلوی سری به بازماندههای جسد آن میزند و یک قطعه خاص را از بیرون میکشد. پس از نصب کردن این قطعه به نیزه خود، ایلوی قابلیت تسخیر کردن رباتها و استفاده از آنها به نفع خود را به دست میآورد.
در این نقطه، به پایان قسمت اول داستان بازی Horizon Zero Dawn میرسیم. قسمت دوم به زودی در وبسایت تیلنو در دسترس قرار میگیرد. نظر شما در این باره چیست؟ آیا این بازی داستان جذاب و درگیرکنندهای دارد؟ دیدگاههای خود را با ما در میان بگذارید.
منبع: GameSpot
لینکهای کوتاه شده مطلب
https://tinyurl.com/2p8rnxvw | https://is.gd/WTeEBE | https://b2n.ir/z13516 |
https://zx1.ir/B1QtB | https://yun.ir/mx7hnf | https://bit.ly/3I6HdNh |