بازی The Last of Us 2 داستان به شدت تاریک و دردناکی را روایت کرده و سعی میکند هر اتفاقی را از چندین زاویه متفاوت به بازیکن نشان دهد. با قسمت دوم داستان The Last of Us Part 2 همراه تیلنو باشید.
بازی The Last of Us 2 که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد، جزو آن دسته از بازیهای جریانساز به شمار میرود که مخالفان و موافقان متعددی دارد. اثر مذکور، از لحاظ فنی و گرافیکی، یکی از بهترین بازیهای تاریخ به شمار میرود و در این مورد هیچ شکی نیست؛ اما این داستان بازی است که مورد انتقاد دستهای از بازیکنان قرار گرفت. حال ما قصد دارید بدون هیچگونه داوری و سنجشی، به روایت داستان ساخته استودیو Naught Dog بپردازیم تا بهتر متوجه شرایط شوید. اما پیش از پرداختن به هر موضوعی، اگر قسمت اول این مقاله را مطالعه نکردهاید میتوانید به مطلب داستان بازی The Last of Us 2 (بخش اول) مراجعه کنید.
سوگواری
در پایان مقاله قبلی، به نقطهای رسیدیم که جوئل (Joel) به دست (Abby) کشته میشود و یکی از دردناکترین صحنههای تاریخ بازیهای ویدیویی را رقم میزند. در ادامه ابی به همراه دوستان خود به خانه خود در شهر سیاتل باز میگردد و الی و تامی هم با کوله باری از غم و ناامیدی راه جکسون را در پیش میگیرند. هنگامی که جسد متلاشی شده جوئل در شهر جکسون به خاک سپرده میشود، غم الی بیش از پیش فوران میکند و حس انتقام تمام احساسات او را در بر میگیرد. از لحظهای که این دو به شهر باز میگردند، الی برای انتقام گرفتن از ابی برنامه میریزد؛ اما تامی از او میخواهد کمی صبر پیشه کند تا برنامهی درستی بریزند. اما این فقط صورت ماجرا است و تامی بدون این که الی را خبر کند، یک روز زودتر راهی سیاتل میشود. الی بعد از این که متوجه موضوع میشود، ثانیهای درنگ نمیکند و به همراه دینا سفر سیاه و دردناک خود را شروع میکند. در این نقطه باید اشاره کنیم که سیاتل زیر نظر گروهی به نام WLF اداره میشود که ابی و دوستان او هم جزئی از آن هستند.
الی و دینا به همراه یک اسب وارد سیاتل شده و پس از مدتی گشت و گذار، متوجه حضور اعضای WLF میشوند. این دو در محیطی نیمه باز به گشت و گذار میپردازند تا سرنخ کوچکی از موقعیت ابی و دوستان او به دست آورند. اما سیاتل شهر خطرناکی است و این دو هنگام گشت و گذار، گرفتار تلهای غیرمنتظره میشوند. این تله، باعث کشته شدن اسب و دستگیری الی توسط نیروهای WLF میشود؛ اما دینا با چاشنی شانس از قافله دور شده و از دستگیر شدن طفره میرود. الی درست در هنگامی که بیهوش است به نزدیکترین مقر WLF برده میشود تا همه شهر متوجه حضور او شوند.
هنگامی که الی در مقر گروه WLF به هوش میآید، خود را در بند میبیند. اما نکته جالب ماجرا، مشاهده یکی از دوستان ابی بود که در مرگ جوئل نقش داشت. در این میان دینا وارد کار شده و الی را از بند رها میکند و یک نبرد حسابی میان دو طرف شکل میگیرد. در این میان، دوست ابی کشته شده و تمام شهر متوجه این داستان میشوند. در ادامه این وقایع، الی و دینا تحت تعقیب WLF قرار میگیرند و باید علاوه بر مقابله با این گروه، حواس خود را نسبت به فرقهای افراطی به نام اسکارز (Scars) جمع کنند. اسکارزها گروهی به شدت وحشی و خونخوار هستند و خودشان را با نام سرافایت (Seraphite) معرفی میکنند.
اما از آنجایی که در حال صحبت کردن در مورد بازی The Last of Us 2 هستیم، به هیچ وجه نباید از بدتر شدن شرایط متعجب شویم. در انتهای روز اول روایت داستان در سیاتل و هنگامی که الی و دینا وارد یک سالن نمایش متروکه میشوند، مشخص میشود که دینا از جسی (معشوقه او پیش از الی)، باردار است. حال شرایط برای الی بدتر شده و او مجبور میشود برای محافظت از دینا و فرزندش، راه انتقام جوئل را به تنهایی ادامه دهد. البته جسی که برای پیدا کردن تامی از جکسون خارج شده بود، در میانه راه و هنگامی که الی در میان انبوهی از افراد WLF قرار داشت، او را ملاقات میکند.
پس از درگیریهای فراوان، الی و جسی بالاخره موفق به فرار از دست نیروهای WLF میشوند و در ادامه سرنخ جدیدی پیدا میکنند. آنها متوجه میشوند که یکی از دوستان ابی که در مرگ جوئل نقش داشت، در یکی از بیمارستانهای شهر سیاتل قرار داد و احتمالا از محل حضور ابی آگاه است. شروع تبدیل شدن الی به یک ماشین کشتار بیاحساس و خودخواه، از همین نقطه شروع میشود. او دوست ابی را برای به دست آوردن اطلاعات طوری شکنجه میکند که بعدها نمیتواند حتی با فکر کار خود کنار بیاید. الی با سرنخ جدیدی که پیدا میکند، متوجه حضور احتمالی ابی در یک آکواریوم بزرگ و تفریحی میشود. او حتی لحظهای درنگ نکرده و راه آکواریوم را برای گرفتن انتقام پدرخوانده خود از سر میگیرد. هنگامی که پس از کلی دردسر الی بالاخره به آکواریوم میرسد، متوجه میشود که هیچ اثری از ابی وجود ندارد. در عوض او دو شخصیت آشنا به نامهای مل (Mel) و اوون (Owen) را ملاقات میکند. هر دو شخصیت، در گروهی که باعث و بانی مرگ جوئل بودند، حضور داشتند. اوون پیش از این معشوقه ابی محسوب میشد که به خاطر پارهای از اتفاقات، از ابی جدا شده و مل را به عنوان معشوقه جدید خود انتخاب میکند. هنگامی که الی این دو را از نزدیک دید، فقط میخواست از محل احتمالی ابی مطلع شود، اما به خاطر یک دندنگی اوون و تلاش او برای مقاومت، یک درگیری جدید به وجود میآید. الی مجبور به کشتن اوون و مل شده و با یکی از دردناکترین صحنههای عمر خود مواجه میشود. مل باردار بود و فاصله زیادی تا دیدن فرزند خود نداشت؛ اما الی بدون این که متوجه این موضوع شود مادر، بچه و پدر بچه که اوون باشد را به صورت همزمان میکشد.
اما در این نقطه به یکی از غیر منتظرهترین وقایع بازی The Last of Us 2 میرسیم. الی پس از کشتن مل و فرزند او به عذاب وجدانی دردناک دچار شده و قوه تصمیم گیری خود را از دست میدهد. ولی در ادامه، سر و کله جسی و تامی پیدا شده و به اتفاق یکدیگر راهی سالن نمایش متروکهای میشوند که دینا در آن حضور دارد. الی در این نقطه متوجه روند تبدیل شدنش به یک هیولا میشود؛ فردی که برای گرفتن انتقام یک زن حامله را بکشد و یک دختر جوان را تا پای مرگ شکنجه دهد، تفاوت زیادی با یک شیطان ندارد. بنا بر همین دلیل، شعله انتقام در دل الی کم رنگتر شده و او تصمیم میگیرد برای جلوگیری از خونریزی بیشتر، همه چیز را فراموش کرده و به جکسون باز گردد. اما دیگر تلاش برای قطع کردن چرخه انتقامی که به وجود آمده، بیفایده است. در همین لحظه ابی وارد سالن نمایش شده و به شکل وحشیانهای جسی را میکشد و تامی را هم تا پای مرگ پیش میبرد. ابی از الی میخواهد برای نجات جان تامی هم که شده، بیخیال مبارزه شود و اسلحه خود را رها کند.
تغییر زاویه روایت
به یاد دارید که در جمله ابتدایی مقاله از تعریف کردن داستان از چندین زاویه مختلف یاد کردیم؟ جالب است بدانید که در این نقطه، ایده مذکور در روایت بازی The Last of Us 2 اعمال میشود. بازی از شما میخواهد که حالا برای یک بار هم که شده پیش داوری را فراموش کرده و از زاویه دید ابی به تماشای داستان بنشینید. بازی شما را به روز اول وقایع سیاتل باز میگرداند، درست در زمانی که ابی و دوستان او به مقر WLF بازگشتهاند و الی تازه مسیر رسیدن به سیاتل را در پیش گرفته است. در این برهه از داستان، ابی هنوز با موضوع کشتن جوئل کنار نیامده و حس بدی نسبت به این موضوع دارد. اما از آن جایی که اسکارزها در حال پیشروی در شهر هستند، باید هر چه سریعتر مسائل شخصی را فراموش کرده و برای بشریت بجنگد. اما پیش از شروع خط داستانی جدید، بازی ما را به گذشته میبرد. جایی که ابی و اوون هنوز در رابطه هستند و مدت زمان زیادی را در آکواریوم با هم میگذرانند. اما موضع جالب این جا است که علاقه میان ابی و اوون هیچگاه به دست فراموشی سپرده نمیشود و با این که این دو ظاهرا از هم جدا شدهاند، اما هنوز حس خاصی میان دو فرد در جریان است. ولی مل از این احساس پنهانی خبر ندارد و تصور میکند که اوون کاملا به او متعهد است.
در طی این فلش بکهای متعدد و متوالی، متوجه میشویم که اوون به هیچ وجه نزد افراد WLF محبوب نیست. او برای این که بتواند از جان یکی از اعضای اسکارز محافظت کند، مجبور به کشتن یکی از نیروهای WLF شده است و این موضوع به هیچ وجه قابل درک نیست. اما همان طور که گفتیم، رابطه میان ابی و اوون هنوز تمام نشده و ابی تصمیم میگیرد یک بار دیگر با معشوقه قدیمی خود ملاقات کند. به همین دلیل راه آکواریوم را در پیش میگیرد تا اوون را در قایق از کار افتادهاش پیدا کند. از آنجایی که اوون تحت تعقیب سازمان WLF قرار دارد، قصد دارد قایق مذکور را درست کرده و به سمت منطقهای به نام سانتا باربارا حرکت کند. سانتا باربارا نام منطقهای ساحلی در ایالت کالیفرنیا است که شایعاتی مبنی بر حضور گروه فایرفلایز (Fierflies) در آن وجود دارد. Fierflies در واقع نام گروهی است که پدر ابی به عنوان یک پزشک در آن حضور داشت. البته خود ابی و اوون هم عضوی از این گروه به شمار میرفتند.
اما ابی در این مقطع از داستان، هیچگاه به آکواریوم نمیرسد و توسط نیروهای اسکارز دستگیر میشود. از آنجایی که اسکارها به شدت افراطی هستند، ابی را میگیرند تا دل و روده او را از بدنش خارج کنند. این صحنه، یکی از سکانسهایی است که در تریلرهای پیش از عرضه بازی The Last of Us 2 آن را مشاهده کردیم. اما ابی شانس میآورد و توسط خواهر و برادری به نام لو (Lev) و یارا (Yara) نجات داده میشوند. این دو پیش از این به عنوان عضوی از اسکارها به شمار میرفتند، اما در طی پارهای از اتفاقات، از گروه تبعید و به مرگ محکوم میشوند. این دو ابی را از مرگ حتمی و دردناک نجات میدهند و به همسفرهای او تبدیل میشوند. ابی هم که جان خود را به آن دو مدیون است، تا جای ممکن از آنها محافظت میکند. اما متاسفانه، دست یارا در این میان به شدت آسیب میبیند که حتی دیدن وضعیت آن هم میتواند برای بازیکن دردناک باشد. ابی هم تصمیم میگیرد که یارا را به سمت آکواریوم ببرد تا مل نگاهی به دست او بیندازد. در واقع، مل حکم پزشک سازمان WLF را دارد و میتواند یک سری کارهای ابتدایی علم طب را انجام دهد.
هنگامی که این سه به آکواریوم میرسند و مل وضعیت وخیم دست یارا را میبیند، متوجه میشود که با امکانات محدود خود نمیتواند کاری کند و به وسایل بیشتری نیاز دارد. به همین دلیل، او ابی و لو را به سمت بیمارستانی در شهر سیاتل میفرستد که فاصله زیادی با محل آکواریوم دارد. سفر به سمت بیمارستان و بازگشت از آن، حدود یک روز طول میکشد و در این میان بازیکن متوجه داستان لو میشود. در نگاه اول، لو یک پسر بچه معمولی به نظر میرسد، اما داستان به شدت پیچیدهتر از آن چیزی است که در ابتدا متوجه میشوید. لو از لحاظ ژنتیکی یک دختر است، اما تمایلاتی پسرانه داشته و دوست دارد به عنوان یک مرد زندگی کند. اما این موضوع، با مخالفت شدید اسکارز همراه است. لو پیش از فرار و تبعید شدن، قرار بود با یک مرد بزرگتر از خودش ازدواج کند، اما از آنجایی که هیچ علاقهای به این کار نداشت و میخواست به یک مرد تبدیل شود، از این کار سر باز زد و موهای خود را از ته تراشید. به همین دلیل، لو و یارا از اسکارز تبعید میشوند و تحت تعقیب آنها قرار میگیرند. در واقع، اسکارها قصد جان این دو را دارند و به هیچ وجه نمیتوانند با این مسئله که از طرف آنها به عنوان ننگ شناخته میشود، کنار بیایند.
ابی و لو در نهایت به بیمارستان میرسند و از آنجایی که اسکارها دشمن خونی WLF به شمار میآیند، ابی تصمیم میگیرد که لو را پنهان کرده و تنهایی وارد بیمارستان شود. در ادامه او تنهایی وارد بیمارستان میشود، اما از آنجایی که طبق گفته رئیس WLFها عمل نکرده، برای مدتی دستگیر میشود. حال بر میگردیم به عقبتر؛ به یاد دارید که الی شخصیتی را برای پیدا کردن سرنخی از ابی شکنجه کرده و او را میکشد؟ اسم این شخصت نورا (Nora) بود. هنگامی که ابی دستگیر میشود، نورا دوست صمیمی خود یعنی ابی را آزاد کرده و به او اجازه میدهد هر وسیلهای که نیاز دارد را بردارد. توجه کنید که این اتفاقات، قبل از ورود الی به بیمارستان و شکنجه کردن نورا رخ میدهد. در نهایت ابی و لو با به دست آوردن لوازم مورد نیاز برای جراحی یارا، به آکواریوم باز میگردند.
مل با به دست آوردن وسایل پزشکی مدنظر یارا را جراحی کرده و مجبور میشود برای جلوگیری از آسیب بیشتر، دست او را قطع کند. جراحی با موفقیت به پایان میرسد و ابی، اوون، مل، لو و یارا همگی آماده حرکت به سمت سانتا باربارا میشوند. اما یک بار دیگر هم تکرار میکنیم، این بازی The Last of Us 2 است و قرار نیست شاهد اتفاقات خوب و رستگاری شخصیتها باشیم. لو برای این که بتواند نظر مادر افراطی خود را تغییر دهد، به صورت بیخبر راهی جزیره اسکارز میشود. اما از بد ماجرا این اتفاق دقیقا در زمانی رخ میدهد که نیروهای WLF میخواهند با حمله به جزیره سرافایتها شر دشمن قدیمی خود را یک بار و برای همیشه بکنند. لو در نهایت مادر خود را ملاقات کرده و شروع به توضیح دادن میکند، ولی مادر او یک فرد افراطی بوده که به شدت به قوانین اسکارز پایبند است. لو هم برای دفاع از خود در مقابل مادرش، مجبور میشود او را به قتل برساند.
ابی و یارا در این نقطه به جزیره میرسند و لو را هم پیدا میکنند؛ اما هنگامی که میخواهند به سمت آکواریوم بازگردند به یک مشکل میخورند. اعضای WLF این سه را محاصره کرده و ابی را به عنوان یک خیانتکار طلقی میکنند. یارا برای نجات برادرش و اولین دوست واقعی خود، یعنی ابی، خود را فدا کرده و با کشتن سرکرده WLFها راه فرار را برای تنها خانواده خود هموار میکند. پس از کلی اتفاقات غم انگیز و تاثیرگذار، لو و ابی در نهایت به آکواریوم میرسند؛ اما با صحنه دلخراشی روبرو میشوند. اگر درست به یاد بیاورید، الی در طرف دیگر داستان به آکواریوم رسیده و مل و اوون را میکشد. ابی تنها چند دقیقه پس از گذشت این تروما به آکواریوم میرسد تا شاهد مرگ دوستان خود باشد. چرخه انتقام بار دیگر شعله ور میشود و این بار ابی که چیزی برای از دست دادن ندارد، با وضعیتی نابسمان به دنبال الی میرود.
پایانی تلخ و طولانی
در این نقطه میرسیم به جایی که همه شاخههای داستان به یکدیگر متصل میشوند؛ درست در جایی که ابی وارد سالن نمایش شده، جسی را میکشد و حتی به سر تامی هم شلیک میکند. الی و ابی به عنوان دو نقطه تضاد با محرکی مشترک، یعنی انتقام، شروع به مبارزه میکنند. اگر پوسترها یا تریلرهای بازی The Last of Us 2 را مشاهده کرده باشید، میدانید که اندام ابی درست مانند یک مرد قوی هیکل است و اگر صورت او را نبینید، در نگاه اول متوجه مونث بودن او نخواهید شد. ابی موفق به شکست الی شده و هنگامی که میخواهد کار او را تمام کند، دینا پس از غیبتی طولانی در داستان، وارد جریان شده و به سمت ابی حمله میکند. این صحنه را شاید بتوانیم استدلالی برای بهتر بودن کردار الی نسبت به ابی بدانیم. اگر یادتان باشد الی پس از این که جنازه مل را به عنوان یک زن باردار مشاهده میکند، از درون نابود شده و به هم میریزد. در بین مبارزه پیش آمده، ابی حمله دینا را دفع کرده و وزنه جنگ را به سمت خود سنگین میکند. الی که با حالت بدی روی زمین افتاده، به ابی التماس میکند که کاری با دینا نداشته باشد؛ چرا که او باردار است و مرگ او مساوی با اتمام زندگی یک موجود معصوم است. اما ابی با گفتن جمله «خوبه»، همه را شگفت زده میکند. هنگامی که میخواهد کار را به اتمام برساند، لو به ابی میگوید که بیخیال داستان شود جان دینا و فرزند او را نجات دهد. ابی هم در نهایت از خون آنها گذشته و متذکر میشود که چرخه انتقام باید در همین نقطه به پایان برسد. در این صحنه، ناخودآگاه به یاد این جمله کریتوس میافتیم «این چرخه باید همین جا به پایان برسد». چرخه انتقام بازی The Last of Us 2 به شدت شبیه بازی God of War بوده و اگر بخواهیم این موارد را به عنوان یک شباهت اتفاقی یاد کنیم، تصمیم درستی نگرفتهایم.
داستان بازی در این نقطه یک کات طولانی میخورد و بازیکن را به یک سال آینده میبرد؛ جایی که الی، دینا و نوزاد او که به دنیا آمده به خوبی و خوشی در کنار یکدیگر زندگی میکنند. به ظاهر الی دیگر به انتقام فکر نمیکند و زندگی آرامی دارد. اما موضوع این جا است که الی حتی با گذشت یک سال هنوز هم همه چیز را فراموش نکرده و با این که این داستان را انکار میکند، هنوز هم در افکار خود چهره خونین جوئل را میبیند و درد میکشد. ناگهان اتفاق غیرمنتظرهای رخ میدهد؛ با این که ابی یک گلوله را در سر تامی خالی کرده بود و همه فکر میکردند که او مرده است، با چهرهای متفاوت و شکسته ظاهر میشود. برعکس الی، تامی به هیچ وجه بیخیال انتقام نشده و ظاهر سازی هم نمیکند. او سرنخ جدیدی از ابی پیدا کرده و میداند که او برای پیدا کردن گروه Fierflies به سمت سانتا باربارا سفر کرده است.
دینا با تمام وجود با این موضوع مخالفت میکند و ادعا دارد که الی هم موضوع انتقام را فراموش کرده؛ اما همه ما میدانیم که این گونه نیست. در ادامه، آتش انتقام در دل الی سوزانندهتر شده و او تصمیم میگیرد که دینا و فرزندش را رها کرده و به سانتا باربارا برود. اما از بد ماجرا، نه خبری از ادامه بشریت متمدن در این ناحیه وجود دارد و نه خبری از Fierflies. این منطقه توسط گروهی افراطی کنترل میشود که سادیسم عجیبی در وجود تک تک افراد آن جریان دارد. الی متوجه میشود که ابی توسط این گروه به اسارت گرفته شده و در مرکز آنها به عنوان یک زندانی نگه داشته میشود. به همین دلیل، با هر سختی که شده آدرس این مقر را پیدا کرده و به آن جا میرسد. در ادامه الی اعضای آن را میکشد و به زندانیها میرسد، اما خبری از ابی و لو وجود ندارد. زندانیان به منظور قدردانی از الی برای دادن فرصت آزادی به آنها، اطلاعات جدیدی را در اختیار شخصیت اصلی بازی The Last of Us 2 قرار میدهند. آنها میگویند که الی و لو قصد فرار از زندان را داشتند که در نهایت به نتیجهای نرسیده و دوباره دستگیر شدند. اعضای این گروه هم ابی و لو را به ساحل برده و آنها را به صلیب کشیدهاند تا جان بدهند.
الی راه ساحل را در پیش میگیرد تا سفر طولانی خود را به اتمام برساند؛ اما هنگامی که به ساحل میرسد با صحنه عجیبی روبرو میشود. ابی در طی این چند وقت حسابی شکنجه شده و اصلا شباهتی به آن زن تنومند قدیمی ندارد. در ادامه، الی تصمیم میگیرد که ابی و لو را از بند زندان آزاد کند؛ اما در حالی که میخواستند سوار قایق شوند الی صلح را در هم میشکند و جنگ با ابی را آغاز میکند. ابی برای ادای حس قدردانی در ابتدا با الی مبارزه نمیکند، اما هنگامی که جملاتی در مورد تهدید لو میشوند، وارد میدان مبارزه شده و جنگ را آغاز میکند. اما ابی دیگر توان قدیم را ندارد و الی موفق به شکست او میشود، او سر قاتل پدرخوانده خود را زیر آب برده و او را به قصد کشتن خفه میکند. ابی هم که چارهای جز مبارزه نمیبیند، در این میان دوتا از انگشتهای الی را با دندان قطع کرده و این گونه ضربه خود را میزند. هنگامی که مبارزه با مرگ ابی رو به اتمام بود، چهره جوئل جلوی چشمان الی ظاهر میشود و او یک بار دیگر از درون متحول شده و به هم میریزد. او بیخیال انتقام از دشمن خود شده و ابی و لو را برای فرار کردن تنها میگذارد. الی که حالا رسما از لحاظ روحی نابود شده، در ساحل مینشیند و شروع به گریستن میکند.
الی در پایان داستان بازی The Last of Us 2 به نقطهای میرسد که دیگری چیزی برای از دست دادن ندارد. هنگامی که به خانه باز میگردد، خبری از دینا و فرزند او نیست و تنها صدایی که در چارچوب این خانه شنیده میشود، زمزمه خنثی باد است. الی هنگامی که در حال گشتن خانه است، گیتار خود را پیدا کرده و قصد دارد با نواختن آهنگ موردعلاقه خود، کمی از این غم طاقت فرسا کم کند. اما با وجود از دست دادن دو تا از انگشتهایش، قادر به نواختن نیست و در این صحنه به شدت سیاه، داستان بازی The Last of Us 2 به اتمام میرسد. درست در وهلهای که حتی نمیتواند با گیتار زدن خاطرات شیرین جوئل را زنده کند. در این زمان، یکی از تلخترین میان پردههای بازی که در قسمت اول به آن اشاره کردیم، به نمایش در میآید. صحنهای که الی و جوئل پس از سالها اختلاف با یکدیگر آشتی میکنند. کسی چه میداند، شاید داستان قصد دارد این گونه توضیح دهد که گذشتن از جان لو و ابی، کاری است که جوئل در موقعیت احتمالی آن را انجام میداد و چرخه را به پایان میرساند.
این بود داستان بازی The Last of Us 2 و وقایع پیچیپده و تراژیک آن. به نظر شما این داستان تا چه حد جذاب بود؟ اتفاقات احتمالی قسمت سوم به چه نحوی دنبال خواهد شد؟ نظرات خود را با تیم تیلنو در میان بگذارید.