بالدور، پسر فریا و برادر ثور، به خاطر طلسم شکستناپذیری احساسات خود را از دست داده و به همین دلیل، در لذت بردن از امیال طبیعی زندگی عاجز است. همین موضوع و کینهای که بالدور از مادرش به دل میگیرد، باعث میشود که خدای پاک و منزه اسطورهشناسی منطقه اسکاندیناوری در بازی God of War به احساسات پیچیدهای مبتلا شود. در این مقاله، به بررسی شخصیت عمیق بالدور در گاد آف وار خواهیم پرداخت.
اگر بخواهیم اودین و ثور را به علت عدم حضور در داستان بازی God of War نادیده بگیریم، بالدور (Baldur) بهترین و بزرگترین شخصیت منفی یا آنتاگونیست گاد آف وار محسوب میشود. شخصیتی که رفتار به شدت تهاجمی و بیرحمانهای دارد و نمیتواند بر خشم خود غلبه کند. بالدور به خاطر طلسم شکست ناپذیری اعمال شده و زندگی به عنوان یک رویین تن، هیچ گونه حسی به دنیا و لذتهایی که همه ما میشناسیم، ندارد. اگر در این موضوع ریزتر شویم، باید بدانید که بالدور در اسطورهشناسی اصلی اسکاندیناوی و نورث، به عنوان خدایِ پاکی و صلح شناخته میشود. موضوعی که در داستان بازی God of War به هیچ وجه مشهود نیست و بالدور را در قالب یک آنتاگونیست اعصاب قورتداده و بیرحم مشاهده میکنیم.
بیایید به عقبتر باز گردیم. ماجرا از زمانی شروع میشود که طبق پیشگوییها، زمانی که بالدور جان خود را از دست دهد، رگناروک (همان آخرالزمان یا قیامت افسانههای نورث) شروع میشود. به همین دلیل و برای جلوگیری از مرگ بالدور، مادر او که فریا نام دارد تصمیم میگیرد پسر خود را نسبت به تمامی تهدیدهای دنیا مصون کند. نتیجه این تصمیم به طلسمی ختم میشود که به لطف آن، هیچ چیزی در دنیا نمیتواند به بالدور آسیب بزند. البته که این مصونیت پیامدهایی را هم به همراه دارد. طلسم مورد بحث باعث میشود که بالدور تمامی احساسات خود را از دست بدهد و نسبت به همه چیز و همه کس نگاه بدی داشته باشد. عدم توانایی لذت بردن بالدور از زندگی به نزول تدریجی شخصیت او میرسد؛ نزولی که باعث میشود خدای پاکی و صلح مانند یک شیطان بیرحم رفتار کند. همین موضوعات و پیچیدگیهایی که در شخصیت و رفتار بالدور وجود دارد، باعث میشود که او به عنوان یکی از بهترین آنتاگونیستهای سری God of War و بهترین آنتاگونیست نسخه ۲۰۱۸ شناخته شود. در ادامه سعی میکنیم که دلایل جذابیت شخصیت بالدور در بازی God of War را زیر ذرهبین قرار دهیم.
روحیه جنگندگی بالدور در بازی God of War
دنیایی رو تصور کنید که در آن از قدرت بینهایتی برخوردار هستید و هیچ شخصی قادر به مبارزه با شما نیست. شما در این دنیا هیچ نقطه ضعفی ندارید و مانند یک افسانه زنده میان اعضای آن راه میروید. در چنین شرایطی، مشخص است که هیچ ترسی از هیچ چیزی ندارید و میتوانید به هرآنچه که در نظر دارید، برسید. بالدور هم شرایط مشابهی با آنچه که تفسیر کردیم دارد، او رویین تن است و هنگام مبارزه توجهی به پیامدهای آن نمیکند؛ چرا که نه جان خود را از دست میدهد و نه دردی حس میکند. هنگامی که بالدور پیامد خاصی را نسبت به کردههای خود ندید، به یک یاغی تبدیل شد که هیچ گونه محدودیتی ندارد. همین موضوع، باعث شد که شخصیت مذکور به اطرافیان خود به عنوان اسباببازی نگاه کند که باید تحت سلطه و نظر او عمل کنند. این فرآیند را میتوانید به خوبی در رویارویی اول کریتوس و بالدور مشاهده کنید. بالدور بدون توجه به هویت طرف خود (که بزرگترین قاتل خدایان است) به سمت خانه کریتوس رفت و با او مانند یک شخص دونپایه رفتار کرد. در واقع، بالدور مانند کودکِ کوچکی میماند که اگر شرایط به نفعاش پیش نرود، شروع به گریه کردن میکند. تنها تفاوت این است که او به ناله کردن محدود نمیشود و در صورت نابسامان بودن شرایط، زمین و زمان را به خون میکشد.
اما همین هویت فاسد و تاریخ مصرف گذشته بالدور است که او را به دردسر میاندازد. در طی مبارزات شخصیت مورد بحث و کریتوس، میبینیم که بالدور پس از هر شکست صرفا به عصبیتر شدن کفایت میکند. به عبارتی دیگر، او به جای برنامه ریختن و پیشرفت به عنوان یک مبارز، صرفا عصبانیتر میشود و دندانهای خود را به شکل محکمتری به هم میزند. خشم بیپایان بالدور (که البته دلیل خوبی هم برای آن دارد)، باعث شده تا خدا پاکی اسطورهشناسی نورث را در قالب یک شخصیت بیاعصاب، مشوش و پیچیده مشاهده کنیم.
رابطه پیچیده بالدور با فریا
همانطور که پیش از این هم اشاره کردیم، فریا مادر بالدور و فردی است که طلسم شکستناپذیری را روی فرزندش اعمال کرد. فریا عشق بیپایانی نسبت به بالدور دارد و حاضر است هر کاری را برای پسر خود انجام دهد. اما در طرف دیگر، بالدور مادر خود را مقصر تمام بدبختیهای زندگی خود (عدم لذت بردن از زندگی و محروم بودن از احساسات) میداند؛ کسی که به خاطر حفاظت از پسرش و دنیای خود احساسات بالدور را از او گرفت. همین موضوع هم باعث یک رابطه مستقیم میشود که عشق و تنفر شریانهای اصلی آن را تشکیل میدهند. نفرت بالدور نسبت به مادرش آنقدری زیاد است که از دست دادن فرصت کشتن فریا را بزرگترین پشیمانی زندگی خود میداند. به عبارتی دیگر، بازگشت به گذشته و استفاده از موقعیتهای موجود برای کشتن فریا، یکی از بزرگترین آرزوهای بالدور به شمار میرود. این آتش نفرت آنقدری داغ و سوزاننده است که در لحظات پایانی بازی و پس از ملاقات مجدد این دو، بالدور فرصتی برای بخشش نمیگذارد و از اولین فرصت خود برای سو قصد به جان مادرش دریغ نمیکند (هرچند که کریتوس مانع مرگ فریا به دست بالدور میشود).
اما پیش از این اتفاقات، بالدور یک فرد معصوم بود که هیچ نگاه بدی به دنیا نداشت. او به عنوان نماد صلح شناخته میشد و با مادر خود هم رابطه به شدت خوب و نزدیکی داشت؛ به گونهای که با دستاناش برای فریا جواهر درست میکرد. اما با این حال، پس از اعمال طلسم شکست ناپذیری، بالدور احساسات خود را از دست داد و این عشق جای خود را با نفرت عوض کرد. ولی نکته عجیبی که در این میان وجود دارد، افکار بالدور نسبت به خودش است. او خود را به خاطر عدم توانایی کشتن فریا یک ترسو میداند که هیچ وقت جرات کافی برای به کرسی نشاندن هدف خود را ندارد.
چرخه عذاب و خشم
بالدور در یک چرخه و حلقه بینهایت از خشم، عذاب و تنفر زندگی میکند که ریشه در طلسم معروف او دارد. او به عنوان کسی که قدرت زیادی دارد، بیش از حد غیرپایدار است و برای هر جنبدهای یک خطر بزرگ محسوب میشود. اما در بین همه این حالات منفی توخالی، بالدور به مردن و پایان این عذاب تمایل دارد. برای پی بردن به این موضوع، کافی است نیمنگاهی به نبرد حماسی پایانی داشته باشید. پس از اینکه بالدور مصونیت خود را به خاطر Mistletoe از دست میدهد و از حالت رویین تنی خارج میشود، با زبان بیزبانی از کریتوس میخواهد که به زندگیاش پایان دهد. به عبارتی دیگر، بالدور با اینکه میدانست پایان دادن به زندگی فریا مساوی با مرگ خودش خواهد بود، هیچ تعللی در این کار نکرد. کریتوس هم هنگامی که دید بالدور در حال کشتن فریا است، خیلی سریع جلو او را گرفت و به زندگی عذابآورش پایان داد.
البته در میان همه ضجههای بالدور برای مرگ (پس از برخورد با Mistletoe)، یک تغییر ناگهانی هم وجود داشت. هنگامی که او احساسات خود را به دست آورد، تفکری مغرورانه وجودش را فرا گرفت. هنگامی که او توانست بعد از سالها حسی حتی مانند درد را درک کند، رفتار تهاجمیتری کسب کرد؛ به گونهای که بدون هیچ ترسی به سمت کریتوس رفت. در طی این مبارزه حماسی، بالدور نهایت سعی خود را به کار گرفت تا کریتوس را برای مبارزهای خشنتر تحریک کند. البته که این موضوع طبیعی هم به نظر میرسد. فرض کنید یک فرد نابینا پس از سالها بینایی خود را به دست آورد. طبیعی است که او به صورتی افراطی دنبال تصاویر و پرتوهای بیشتری باشد تا حس دیدن خود را ارضا کند. فرآیند مشابهی در مورد رفتارهای بالدور هم صدق میکند و او بیشتر از هر چیزی به دنبال احساس کردن بود؛ حتی اگر این حس دردی عمیق و ماندگار باشد.
ولی نکته جالبی که باید به آن اشاره کنیم، حس قدردانی نامحسوس بالدور است. این موضوع شاید کمی عجیب و حتی غیرمنطقی به نظر برسد، اما کریتوس و آترئوس توانستند احساسات بالدور را به او بازگردانند؛ کاری که خود اودین هم قادر به آن نبود. به همین دلیل طبیعی است که حداقل یک حس احترام متقابل بین مثلث آترئوس، کریتوس و بالدور ایجاد شود. هرچند که بالدور نتوانست خود را کنترل کند و خیلی سریع نبرد را از پیش گرفت.
نفرت بالدور نسبت به خانواده خود
روند زوال ذهنی بالدور در نفرت به مادرش خلاصه نمیشود و شاخههای زیادی دارد که از جمله آنها، میتوانیم به نفرت او نسبت به تمامی اعضا خانوادهاش اشاره کنیم. بالدور از همه اعضا خانواده خود نفرت دارد و حتی برادرزادههای خود یا همان پسران ثور را با عنوان «احمق» صدا میکند. اما در طرفی دیگر، به نظر میرسد بالدور رابطه خوبی با خود ثور دارد. ثور هم مانند خودش عطش سیری ناپذیری به نابودی و خونریزی داشته و همین موضوع، این دو را به یک دیگر شبیه میکند.
ولی هنگامی که به بررسی رابطه بالدور و پدرش یعنی اودین بپردازیم، با نتایج متفاوتی روبرو میشویم. اودین با قول پیدا کردن راهحلی برای شکستن طلسم، بالدور را تحت فرمان خود در میآورد و کارهای سخت خود را به او میسپارد. از جمله این کارها، پیدا کردن کریتوس و آترئوس بود که بالدور بدون ذرهای تردید به دنبال آن رفت. اما با وجود همه این مسائل، نکته عجیبی وجود دارد. بالدور با اینکه میداند اودین راهحل خاصی برای او ندارد و نمیتواند طلسم شکستناپذیری را از بین ببرد، باز هم از دستورات او پیروی میکرد. کسی چه میداند، شاید بالدور حتی در تاریکترین برهه زندگی خود هم برای پدرش احترام قائل باشد. البته ممکن است همه کارهای بالدور از سر ترس نسبت به خشم پدرش باشد و به همین دلیل، دستورات او را مو به مو انجام میدهد.
خانواده بالدور و به طور کلی خدایان Aesir، از برخی جهات شباهت زیادی به خانواده کریتوس در یونان دارند. اعضای آن را افراد خطرناک و بیثباتی تشکیل میدهند که به جز قدرت فکر دیگری در ذهن نمیپرورانند، فاسد هستند و علاقه زیادی هم به کشتن والدین خود دارند. البته مورد آخری را باید به خود کریتوس تعمیم دهیم که کشتن زئوس (یا پدر کریتوس)، همیشه در اولویت اول او قرار داشته است. در این طرف هم بالدور وضعیت مشابهی با کریتوس جوان دارد و به خون مادر خود تشنه است.
در این نقطه به پایان بررسی لایههای شخصیتی بالدور در بازی God of War میرسیم. نظر شما در این باره چیست؟ آیا میتوانید با بالدور و مصائب متعدد شخصیتی او ارتباط برقرار کنید؟ نظرات خود را با تیم تیلنو در میان بگذارید.
منبع: Game Rant
لینکهای کوتاه شده مطلب
https://tinyurl.com/2p8cwpmp | https://is.gd/Y3iXxE | https://b2n.ir/q18191 |
https://zx1.ir/5g6Uq | https://yun.ir/hrhk79 | https://bit.ly/3HXMrKp |