در چهارمین بخش از داستان بازی Red Dead Redemption 2 شاهد تقابل گروه وندر لیند با دنیای مدرن و تلاش برای به دست آوردن پول هستیم. با تیلنو و شرح کامل این چپتر همراه باشید.
در مطلب بازی Red Dead Redemption 2: داستان کامل چپتر اول تا سوم تا جایی پیش رفتیم که گروه وندر لیند (Van der Linde) پس از تجربه اتفاقات مختلف از جمله سرقت از قطار، دزدیدن گله گوسفند، جنگیدن با سرمایهدار نفتی به نام لویتیکس کورنوال و درگیر شدن با گروه اودرسکول (O’Driscolls) تصمیم میگیرند به کلمنز پوینت (Clemens Point) نقل مکان کنند. در این منطقه دو خانواده بزرگ به نامهای گریها (Grays) و بریتویتها (Braithwaites) حضور دارند که رابطه خوبی با یکدیگر ندارند. تلاش گروه برای نزدیک شدن به هر دو آنها به واسطه اعمالی همچون دزدیدن اسبهای بریتویت و آتش زدن مزرعه تنباکو گری، خشم آنها را برانگیخت که در نهایت اعضای وندر لیند با هر دوی آنها درگیر شدند. پس از آن که آرتور مورگان (Arthur Morgan) در شرایطی نزدیک به مرگ توانست از زندان اودرسکول فرار کند، مشخص شد که بریتویتها فرزند جان مارستون (John Marston) یعنی جک (Jack) را ربودهاند. گروه وندر لیند با کشتن اعضای خانواده بریتویت و آتش زدن عمارت آنها، موفق شدند کاترین بریتویت (Catherine Braithwaite) را مجبور به لو دادن محل حضور جک کنند. بر این اساس جک به شخصی به نام آنجلو برونته (Angelo Bronte) داده شده که در شهر سنت دنیس (Saint Denis) حضور دارد. با حضور ماموران آژانس کارآگاهی پینکرتون (Pinkerton Detective Agency) یعنی اندرو میلتون (Andrew Milton) و ادگار راس (Edgar Ross) و پیشنهاد تحویل داچ وندر لیند (Dutch Van der Linde)، رهبر گروه وندر لیند، قرار میشود اعضا در عمارت شیدی بل (Shady Belle) مخفی شوند. چپتر سوم در شرایطی به پایان میرسد که داچ و آرتور با هدف پیدا کردن جک وارد سنت دنیس میشوند. با ادامه داستان بازی رد دد ردمپشن 2 در چپتر چهارم همراه تیلنو باشید.
پس از آن که داچ و آرتور از یکدیگر جدا میشوند، آرتور به سمت بار سنت دنیس رفته و از فروشنده آن در رابطه با آنجلو برونته سوال میکند. این عمل او باعث میشود که فروشنده از او بخواهد که بار را ترک کند. در همین حین فردی به سمت آرتور آمده و به او پیشنهاد میکند از بچههایی که در کوچههای اطراف بار حضور دارند، در رابطه با برونته سوال کند. آنها قبول میکنند که در ازای دریافت پنج دلار خانه برونته را به آرتور نشان داده و در طول مسیر مکانهای مختلف سنت دنیس را به او معرفی میکنند. در همین حین یکی از بچهها به نام کلیت (Cleet) کیف آرتور را میدزد. پس از تعقیب و گریزی طولانی، کلیت و همگروهیهایش که دو تن از آنها مسلح هستند، آرتور را به دام میاندازند. رئیس گروه که برای برونته کار میکند، پس از آن که آدرس را به آرتور میدهد، کیف را به او بازمیگرداند. آرتور اطلاعات به دست آمده را با داچ به اشتراک گذاشته و قرار میشود آنها به همراه جان به عمارت برونته بروند.
ورود اعضای گروه وندر لیند به عمرات برونته چندان با آرامش همراه نبوده و بعد از مشاجرهای کوتاه، برونته نسبت به داچ و بیگناهی گروهش توجه نشان میدهد. برونته از آرتور و جان میخواهد در ازای تحویل جک، یک کار به خصوص را انجام دهند. جان و آرتور به قبرستان رفته و افرادی که از قبرهای دزدی میکردند را میکشند. با این حال به دلیل حضور پلیسها، آنها مجبور میشوند به صورت مخفیانه از قبرستان خارج شده و به عمارت برونته بازگردند. با بازگشت به این مکان، داچ همراه با جک از عمارت خارج شده و تمامی افراد گروه وندر لیند به سمت کمپ حرکت میکنند. در راه بازگشت جک میگوید که در عمارت برونته حسابی به او خوش گذشته و تجربههایی داشته که در کنار خانوادهاش هیچگاه به آنها دست نخواهد یافت. با حضور جک در شیدی بل، گروه اقدام به برگزاری جشن میکنند.
پس از آن که آرتور موفق میشود تیلی (Tilly) را از دست گروه برادران فورمن (Foreman Brothers) نجات دهد، با تصمیم داچ گروه در مهمانی به میزبانی شهردار سنت دنیس شرکت میکنند. در این مراسم آرتور با افراد مختلفی از جمله شهردار لمیو (Mayor Lemieux) صحبت کرده و حتی او را از شر مهمانی که حالت عادی ندارد، خلاص میکند. در حین آتشبازی، دستیار شهردار به او اطلاع میدهد که کورنوال تلفن زده و درخواست امضا اسنادی توسط شهردار را دارد. داچ که صحبت آنها را شنیده به آرتور میگوید دستیار شهردار را دنبال کند. تعقیب دستیار زمانی به پایان میرسد که او سند را در کشوی میز قرار داده و آن را قفل میکند. پس از آن که آرتور سند را به سرقت میبرد، گروه مهمانی را ترک کرده و به سمت شیدی بل بازمیگردند.
در روزهای آتی آرتور به کارهای مختلفی از جمله به دست آوردن چند هزار دلار به همراه یک ساعت گرانقیمت به واسطه دزدی از یک کشتی و تلاش برای کمک به سرخپوستها برای پس گرفتن زمینشان از کورنوال، دست میزند. اما زمانی که در شیدی بل مشغول صحبت در رابطه نقشه بعدیشان هست، کران (Kieran) در حالی که سرش جدا شده و روی دستانش قرار گرفته و چشمهایش از حدقه بیرون آورده شده، سوار بر اسب وارد کمپ میشود. در همین زمان لشکری از اودریسکولها حمله میکنند که با مقاومت جانانه گروه روبهرو میشود. با شنیدن صدای سیدی ادلر، آرتور به کمک او میرود که متوجه میشود سیدی به تنهایی سه تن از اودریسکولها را کشته است. بعد از آن که اعضای گروه وندر لیند در کنار هم اودریسکولهای باقی مانده را نیز به قتل میرسانند، داچ دستور میدهد کران را در همان حوالی دفن کنند. آرتور پیشنهاد نقل مکان را میدهد که داچ به دلیل فرصتهای زیادی که در سنت دنیس وجود دارد، با آن مخالفت میکند.
داچ با اطلاعاتی که از برونته به دست آورده، قصد دارد از یک ایستگاه واگن برقی سرقت کند و برای انجام این امر آرتور و لنی را به همراه خود میبرد. در صندوق ایستگاه تنها مقدار کمی پول در آن وجود داشته و با حمله مخفیانه پلیس، مشخص میشود در واقع یک تله از سوی برونته است. داچ، آرتور و لنی با دزدیدن یک واگن برقی قدم در راه فرار از پلیسها میگذارند و در راه دست به قتل آنها میزنند. با این حال به دلیل خراب شدن ترمز، قطار برقی از ریل خارج شده و چپ میکند. با خروج آرتور، داچ و لنی از قطار نبرد با مامورین قانون همچنان ادامه داشته و خیابانها و مکانهای سنت دنیس به میدان جنگ قانون و قانونشکنان وندر لیند تبدیل میشوند. در نهایت گروه با استفاده از یک کالسکه از سنت دنیس خارج شده و پول بسیار اندکی که به دست آوردهاند را بین هم تقسیم میکنند.
با بازگشت آرتور به کمپ، او متوجه اختلاف نظر بین داچ و هوزی (Hosea) میشود. داچ قصد دارد از برونته انتقام بگیرد و هوزی معتقد این عمل احمقانه بوده و نباید با کسی که تمام شهر را کنترل میکند، وارد نبرد شد. در نهایت این داچ است که موفق میشود حرف خود را به کرسی بنشاند و همراه با آرتور سراغ ماهیگیری به نام توماس (Thomas) میروند. او قرار است گروه را به پشت عمارت برونته ببرد که در جریان آن با حمله یک تمساح روبهرو میشوند. پس از بازگشت به خشکی، عملیات به روز دیگری موکول میشود. روز موعود فرا میرسد و گروه وندر لیند سوار بر قایق توماس به عمارت برونته میرسند. پس از کشتن افراد برونته، آرتور و جان موفق میشوند او را در اتاقش به دام انداخته و پس از بیهوش کردن، برونته را همراه با خود سوار بر قایق توماس کنند. مشاجره بین برونته و داچ با توهینهای مکرر و حتی پیشنهاد پول به افراد گروه دنبال میشود و در آخر داچ که به شدت خشمگین است، برونته را غرق و طعمه تمساحها میکند.
به دلیل شکست در عملیاتهای قبلی و نیاز مبرم به پول برای فرار و کنار گذاشتن زندگی غیرقانونی، گروه تصمیم میگیرد به بانک سنت دنیس دستبرد بزند. سرقت از بانک به خوبی پیش میرود تا جایی که پینکرتونها سر رسیده و مامور میلتون با اسلحه روی سر هوزی، گروه را تهدید میکند. میلتون که مطمئن است داچ هیچگاه تسلیم نمیشود، با شلیک گلوله هوزی را به قتل میرساند. با این اتفاق جنگ بین گروه وندر لیند و مامورین آغاز میشود. به منظور فرار از بانک، داچ به آرتور دستور میدهد با استفاده از دینامیت یکی از دیوارهای بانک را تخریب کند. پس از آن گروه به روی سقفها رفته و قصد فرار از طریق آن را دارند که داچ خبر از دستگیر شدن جان میدهد و لنی در حین فرار کشته میشود. اعضای باقی مانده در یک آپارتمان متروکه مستقر شده و تا آرام شدن اوضاع صبر میکنند. داچ تصمیم میگیرد گروه با استفاده از کشتی از کشور خارج شوند. به همین دلیل شبانه به سمت اسکله حرکت کرده و پس از آن که چارلز حواس پینکرتونها را پرت میکند، پنج عضو گروه به نامهای داچ، آرتور، مایکا، بیل و خاویر سوار بر کشتی راهی اقیانوس آرام میشوند. در پایان چپتر چهارم و بعد از چند روز سفر دریایی، طوفانی بزرگ باعث غرق شدن کشتی و رسیدن افراد گروه به جزیره گوآرما (Guarma) میشود.
در صورتی که تاکنون موفق به تجربه این بازی نشدهاید، میتوانید با مراجعه به صفحات خرید بازی Red Dead Redemption 2 برای ایکس باکس وان و خرید بازی Red Dead Redemption 2 برای PS4 اقدام به تهیه این اثر کنید.
نظر شما در رابطه با بازی Red Dead Redemption 2 چیست؟ آیا از داستان آن لذت بردهاید؟ نظرات خود را با ما در تیلنو در میان بگذارید.
منابع: Red Dead Wiki و GamersPrey