پلی استیشن 4 با اختلاف به پرفروشترین کنسول نسل هشتم تبدیل شد و توانست ماجراجوییهای فراموش ناشدنی را برای بازیکنان و هواداران به ارمغان بیاورد و این روند، یک دلیل مشخص دارد: بازیهای ویدیویی باکیفیت. در ادامه، به بازگو کردن بهترین بازیهای پلی استیشن 4 می پردازیم تا این روند هفت ساله و فوق العاده لذت بخش را بهتر مرور کنیم.
کم کم در حال نزدیک شدن به پایان نسل هشتم هستیم. نسلی که میتوان آن را به عنوان لذت بخشترین نسل بازیهای ویدیویی دانست؛ چرا که هم خود صنعت رشد بسیاری را تجربه کرد و هم سخت افزارها واسطهی پیشرفت و واقع گرایی بازیها شدند. بازیهایی که در این نسل منتشر شدند، از همیشه جدیتر بودند و قصد داشتند تا صنعت بازیهای ویدیویی را به یک تریبون برای صحبت کردن تبدیل کنند، تریبونی که با عنصر تعامل ترکیب شده و تاثیر بسیاری بر روی بازکنان میگذارد. بازیهای نسل هشتم، باعث شدند تا ما گیمرها به افراد کاملتر و با تجربهتری تبدیل شویم. مصوب این روند تکاملی، داستانهایی بودند که نهایت تاثیر را بر ما و ذهن ما گذاشتند و جای یک ماجراجویی بزرگ را در گوشهی قلبمان اشغال کردند. این ماجراجویی، حدود هفت سال به طول انجامید و شخصیتهای ریز و درشتی را به جمع دوستان ما اضافه کرد که حکم معلم دلسوزی را در زندگی ما، داشتند. هر شخصیتی که در این ماجراجویی وجود داشت، یک درس جدید را به افکار ناقص ما اضافه کرد و باعث شد که دنیا و اشخاص اطرفامان را بهتر بشناسیم؛ آنها را بهتر درک کنیم و درد وداع با یک دوست قدیمی را بچشیم.
حال اگر بخواهیم از این صحبتها عبور کنیم، باید به نزدیک بودن تاریخ عرضهی پلی استیشن 5 اشاره کرد. سونی پس از مدتها به طور رسمی از تاریخ عرضهی کنسول نسل نهمی خود رونمایی کرد و در حال حاضر میدانیم که PS5 قرار است در تعطیلات پاییزی منتشر شود. اگر بخواهیم به این تاریخ دقیقتر نگاه کنیم، باید روزهای پایانی فصل پاییز را هدف خود قرار دهیم. با این که هنوز حدود دو ماهی به عرضهی این کنسول مانده است، تقریبا تمامی بازیهای انحصاری آن در چند ماه اول را میشناسیم و میدانیم که قرار است تا حدود شش ماه آینده، با چه آثاری روبرو خواهیم شد. اما پیش از کوچ کردن به سمت کنسولهای نسل نهمی، خوب است که به خاطرات گذشته نگاهی بیندازیم تا متوجه شویم که از چه نقظهای شروع کردیم و این ماجراجویی را در چه مکانی به پایان رساندیم.
بهترین بازیهای پلی استیشن 4
بازی Alien Isolation
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: ۲۰۱۴
سال ۲۰۱۴ به یکی از بهترین بازههای زمانی برای بازیهای ترسناک شد و به گونهای، حکم رنسانس بازیهای ژانر وحشت را داشت. بازی Alien Isolation هم جزء یکی از بهترین بازیهای این سال بود و توانست تمامی استاندارهای یک بازی ترسناک خوب را به بازیکنان ازائه دهد. همان طور که میدانید، این بازی از مجموعه فیلمهای «بیگانه» که قسمت اول آن توسط ریدلی اسکات کارگردانی شده، به دست توسعه رسیده است. هر چند که نقدهایی بر هوش مصنوعی ضعیف دشمن وارد بود، اما بازی «بیگانه» شایستگیهای دیگری را در خود جای داده بود تا بسیاری از بازیکنان بتوانند ایرادات آن را فراموش کرده و از یک بازی ترسناک سینمایی لذت ببرند. در واقع، گیم پلی بازی Alien Isolation آن قدر واقع گرایانه و قابل ملموس بود که حس دیدن یک فیلم سینمایی با بازیگران واقعی را به بازیکن منتقل میکرد.
علاوه بر جلوههای سنمایی، این بازی پتاسنیلهای زیادی را در زمینهی مخفی کاری داشت که وقتی با گیم پلی زهر ترک کنندهی آن عجین میشد، حس بودن در یک سفینهی بیگانه را به آدم منتقل میکرد. گرافیک فنی این بازی در حدی قوی بود که میتوان آن را بهتر از بسیاری از بازیهای امروزی دانست. اما آن تمرکز اصلی سازندگان و دلیل اصلی ترسناک بودن این بازی، همان بیگانه ی معروف است که هواداران او را با آب دهانی که همواره از دهانش سرازیر است میشناسند. او در این بازی، گیمر را آرام آرام دنبال میکرد و در یک موقعیت مناسب، در یک Jump Scare غیرقابل انتظار، صحنههای «جن گیر» واری را به وجود میآورد که حس تجربهی یک بازی علمی تخیلی با نیروهای فراطبیعی را با اعضای داخلی بدن انسان پیوند میزد. شاید دلیل اصلی ترسناک بودن بازی، عدم داشتن احساس امنیت و مصون بودن بود. این احساس امنیت، با ورودهای غیرمنتظره ترکیب میشد تا بازیکن نتواند حتی یک لحظه هم چشم از محیط پیرامون برندارد. اما همان طور که اشاره کردیم، هوش مصنوعی صعیف «بیگانه» در طول مراحل مخفی کاری بازی به شدت جلوه گر میشد و نمیگذاشت که حس وحشت بازی، به حد اعلای خود برسد.
بازی Apex Legends
وشعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: ۲۰۱۹
فرض کنید کسانی که سابقهی توسعهی بازیهایی مانند Titanfall 2، Call of Duty 4 و Call of Duty: Modern Warfare را دارند، اقدام به ساخت یک بازی بتل رویال (Battle Royale) کنند؛ به نظر شما سرنوشت این بازی چگونه خواهد شد؟ در دروهای که بازیهای بتل رویال به نهایت تکراری و کلیشهای شدن میرسیدند، استودیو Respawn Entertainment دست به ساخت یک بازی بتل رویال رایگان زد و از نوایغ خالص خود در روند توسعهی بخشهای مختلف آن استفاده کرد. نتیجه، اثری نبود جز بازی Apex Legends. این بازی قصد داشت با الهام گیری از سایر بازیهای بتل رویال بازار و ترکیب کردن آن با بازیهای معروف Shooter-Arena مانند Overwatch، اثری را پدید آورد که برای مدتی هم که شده، تسلط ناجوانمردانهی Fortnite و PUBG را از روی صنعت بردارد. در اوایل عرضهی این بازی رایگان، استودیو Respawn تلاش کرد تا با استفاده از استریمرها و یوتیوبرهای معروف، نام بازی خود را بر سر زبانهای بیندازد. اما آنها به این نکته توجه نکردند که یک بازی آنلاین که قصد دار به عنوان یک بازی Game As a Service عمل کند، نیاز به پشتیبانی و به روز رسانیهای متعدد دارد که فورتنایت سالها از آن بهره برده است.
البته روند همین گونه پیش نرفت و سازندگان بالاخره تصمیم گرفتند که برای اثر خود، به روز رسانیهای متعددی عرضه کنند و یک سیستم فصل بندی متعادل را نیز برای آن تدارک دیدند. نتیجه، اثری شد که میتوان آن را یکی از دوست داشتنیترین شوترهای اول شخص پلی استیشن ۴ و نسل هشتم دانست. البته بازی Apex Legends هیچگاه سعی نکرد که مانند سایر بازیهای این ژانر، به یک کپی بچه گانه از پدر معنوی سبک، یعنی بازی PUBG تبدیل شود. این بازی مکانیکها و جزئیاتی را به بازیهای بتل رویال اضافه کرد که باعث تکامل هر چه بیشتر سبک شد. سیستم علامت زنی بر روی نقشه و تعامل با هم تیمیها که آن را در بسیاری از بازیها میبینیم، زادهی ذهن سازندگان بازی Apex Legends است.
توچتوجه کنید که ایپکس لجندز جزء یکی از بازیهای جریان اصلی پلی استیشن 4 بود و توانست با استفاده از پرداختهای درون برنامهای، به درآمدزاییهایی برسد که یک بازی 60 دلاری هم آرزوی رسیدن به آن را دارد. بنابراین، اگر حوصلهی شما در پایان نسل هشت سر رفته است و قصد دارید به تجربهی یک بازی رایگان بپردازید، بازی Apex Legends یکی از بهترین گزینههای روی میز است
بازی Assassin’s Creed Odyssey
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2018
داستانی عجین شده با اساطیر، یونان غرق در آبهای آزاد، نیزهی لئونیداس و یک خواهر و بردار جاه طلب؛ کلید واژههایی بودند که مجموعهی Assassin’s Creed را بیشتر از هر موقعی به یک RPG کامل تبدیل کردند. پس از رویکرد تغییر به سمت بازیهای نقش آفرینی، یوبیسافت تصمیم گرفت تا در بازی ادیسی تمام قوای خود را جذب کند تا دست به ساخت یکی از بهترین نسخههای سری بزند. البته، این بازی نه تنها در رده بندی نسخههای مختلف Assassin’s Creed رتبهی بالایی دارد، بلکه میتوان آن را به عنوان یکی از بهترین و بزرگترین بازیهای نقش آفرینی دههی میلادی گذشته دانست. اثری که قصد داشت ریشههای فرقهی آدم کشها را انکار کند و به روایت یک داستان مستقل بپردازد. البته انکار کردن ریشهها، به معنی نداشتن هویت یک اساسینز نیست، بلکه به این خاطر است که داستان بازی Assassin’s Creed Odyssey سالها پیش از به وجود آمدن فرقهی آدم کشها تعریف می شود. یوبیسافت با اصافه کردن عناصر یک بازی Looter تلاش کرد تا روند بازی را از نزدیک شدن به یک حالت کلیشهای دور کند.
همان طور که گفته شد، ادیسی حرفهای زیادی برای گفتن در ژانر نقش آفرینی دارد. درخت مهارت (Skill Tree) بلند بالای بازی به شما کمک میکند تا شخصیت خود را همان گونه که دوست دارید ارتقاء دهید. شاخههای مختلف این درخت مهارت، قابلیتهای شخصیت قابل بازی را در سه زمینهی اساسینز، شکارچی و مبارز کامل میکند. به عبارتی دیگر، سیستم شخصی سازی قابلیتها به حدی کامل است که به شما اجازه میدهد از سه کلاس نانوشتهی اثر، هر کدام را به طور دلخواه انتخاب و و ارتقاء دهید، آن هم به گونهای که روند پیشرفت شخصیت خود را با گوشت و خون حس کنید. هم چنین، بازی Assassin’s Creed Odyssey با توجه به هویت نقش آفرینی خود، به شما اجازه میدهد بیشتر جزئیات ظاهری خود را تغییر دهید و از میان زرههای پر شمار بازی، یکی را انتخاب کنید.
شاید هنگام شروع بازی تغییرات بنیادین «ادیسی» نسبت به نسخههای کلاسک Assassin’s Creed را درک نکنید، اما رفته رفته به عمق و زیبایی آن پی میبرید. در واقع، این موضوع که اگر بازیکن زودتر متوجه عمق بازی شود تعجب آور است؛ چرا که در حال صحبت کردن در مورد «عمق» بازی هستیم. هنگامی که یک کاوشگر بخواهد عمق یک اقیانوس را مورد مطالعه قرار دهد، نمیتواند آن را از روی سطح آب مشاهده کند. در نتیجه، او باید کم کم و آهسته به سمت پایین آبهای آزاد برود تا بتواند شگفتیهای عمق یک اقیانوس را درک کند. توجه کنید که از عبارت «آهسته» استفاده شد. پس بازی Asssassin’s Creed Odyssey برای این که بتواند خود را ثابت کند، نیاز به زمان دارد. برای مثال، یکی از مهمترین تغییرات این بازی نسبت به نسخههای پیش، انتخاب دیالوگ و تصمیم گیری در شرایط بازی است. درک کردن رویکرد این مکانیک، نیاز به رسیدن به «اعماق» بازی را دارد تا قابل درک به نظر برسد. جزئیات این تصمیم گیری آنقدری مهم و زیر متنی است، که تاثیر آن بر روی دنیای بازی را پس از ساعتها بازی کردن مشاهده میکنید.
در مراحل اولیهی بازی، با یک ماموریت فرعی برخورد میکنید. در این ماموریت فرعی، شما از دوست کم سن و سال خود ماموریت میگیرید که به نجات دوست او بپردازید، چرا که چند کشیش که ادعا میکنند از سمت خدایان آمدهاند، قصد دارند یک روستای طاعون زده را آتش بزنند. از بد داستان، دوست صمیمی کسی که به شما ماموریت داد، عضو این خانواده است که تا چند دقیقهی دیگر توسط کشیشها آتش زده خواهد شد. هنگامی که به روستای طاعون زده میرسید، باید از بین نجات دادن خانواده یا به قتل رساندن کشیشها یکی را انتخاب کنید. حال اگر قصد به کشتن کشیشها بگیرید، در بازهی اول به عنوان یک آدم خوب و درست کار شناخته میشوید. اما هنگامی که چند ساعتی به تجربه ی بازی میپردازید، متوجه خواهید شد که زنده ماندن آن خانواده، موجب پخش شدن بیماری طاعون میان سایر اعضای آن محل هم شده است. این داستان مصداق همان عمقی است که «ادیسی» زمان کمی نیاز دارد تا آن را به مخاطب خود خاطر نشان کند و به او گوشزد کند که با یک اثر معمولی با جزئیات پیش پا افتاده روبرو نیست.
مواردی که گفته شد، حتی یک درصد از عظمت و شایستگیهای «ادیسی» را هم توضیح نمیدهد، چرا که روند بازی و جزئیات آن، به شدت گسترده است؛ به طوری که تمام کردن خط اصلی داستان با به انجام رساندن برخی از ماموریتهای فرعی، به راحتی ۱۰۰ ساعت طول میکشد. حال اگر شما هم به زیبایی این بازی اعتیاد پیدا کردید، میتوانید پس از اتمام داستان اصلی، به تجربهی DLCهای آن بپردازید. این مراحل اضافه شده، اگر از داستان بازی قویتر نباشند، ضعیفتر هم نیستند؛ شاید حتی بتوان گفت که این DLCها از لحاظ بصری از نقشهی اصلی بازی هم زیباترند. بنابراین، اگر مدتها است که با این مجموعه قطع رابطه کردهاید یا میخواهید برای اولین بار به عنوان یک «آدم کش» به ماجراجویی بپردازید، بازی assassin’s Creed Odyssey همان اثری است که انتظار شما را میکشد. این بازی در حدی کامل بود که باعث شده هیجانات و Hype حول نسخهی بعدی مجموعه، یعنی بازی Assassin’s Creed Valhalla هم بیشتر شود
بازی Battlefield 1
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2016
دو جنگ جهانی که در دو بازهی قرن ۲۰ اتفاق افتاد، با اختلاف خونینترین رویدادهای تاریخ بشریت هستند. این دو به حدی داستان و سیساستهای کثیف پشت خود مخفی کرده بودند که شاید تا قرنها بعد هم نکات جدیدی از آنها پیدا شود. اما این دو جنگ برخلاف بدیهایی که برای مردم وقت داشت، برای نسل ما به شدت سرگرم کننده هستند. شاید این عبارت کمی با منطق جور در نیاید؛ اما پتانسل داستانی که جنگ جهانی اول و دوم دارند، در هیچ رویداد دیگری پیدا نمیشود. در طی چند سال اخیر هم شاهد بازیهای ویدیویی و فیلمهای بسیاری با محوریت دو جنگ جهانی بودهایم. اما موضوعی که میتوان به آن اشاره کرد، این است که بیشتر این آثار هنری با محوریت جنگ جهانی دوم ساخته شدهاند. البته این موضوع بیدلیل هم نیست؛ از آن جایی که اسناد و فاجعههای باقی مانده از این جنگ بسیار بیشتر از جنگ جهانی اول است، بیشتر نویسندهها به سراغ آن میروند. در نتیجه، داستانهای مربوط به World War 1 دست نخوردهتر هستند و هر کسی که میخواهد از این رویداد تاریخی اقتباس کند، کار راحتتری را پیش و رو خواهد داشت.
پرداختن به جنگهای خونین جنگ جهانی اول، همان اقدام هوشمندانهای است که بازی Battlefield 1 به سراغ آن رفت. درست است که هیچ کدام از نسخههای جدیدتر بتلفیلد آن قدرها هم به دنبال رویاتروایت یک داستان جذاب نبودند، اما از حال و هوای زمان و مکان میزبان رویدادها، نهایت بهره را برای طراحی هنری و فنی بردهاند. بازی Battlefield 1 هم از این قافله عقب نمانده است. این بازی به هیچ وجه قصد ندارد که یک داستان چندلایه با محوریت جهانها موازی و سایر داستانهای پیچیده را تعریف کند، بلکه بخش داستانی خود را فدای آموزش دادن برای بخش چند نفره میکند. به عبارتی دیگر، کمپین داستانی این بازی، بیشتر از این که بخواهد یک تجربهی عمیق را به ارمغان بیاورد، بیشتر سعی میکند بازیکنان را با مکانیکهای بخش آنلاین چند نفره آشنا کند. هر چند که در این میان، یک سری اهداف داستانی وجود دارند که از عبث بودن روند گیم پلی جلوگیری کنند، اما به هیچ وجه در حدی نسیتند که بتوان نام آن را یک Story Campagin گذاشت. اما باید توجه داشت که بازی Battlefield 1، تمام تمرکز خود را بر روی جزئیات و جذابیت بخش آنلاین یا Multiplayer گذاشته است و در هیچ بازهای، تمرکز بسیاری را برای یک روایت داستانی جذاب به کار نمیگیرد.
اما همان طور که کفته شد، توجه کنید که تمرکز این بازی بر روی حالتهای آنلاین است. اگر بخواهیم به صورت صریحتر توضیح دهیم، میدان جنگهای بتلفیلد به کشتارگاههایی تبدیل میشود که شما را به باور کردن و ترسیدن از اتفاقات در حال جریان، مجبور میکند. گان پلی جذاب اثر هنگامی که با گرافیک و طراحی هنری چشم نواز استودیو DICE ترکیب میشود، معجون اعتیاد آوری را درست میکند و به طور رسمی، بازیکن را از کار و زندگی میاندازد. پس، مراقب اعتیادآورد بودن این بازی باشید، چرا که اگر در اعماق آن فرو روید، درآمدن از آن همکاری تمام کائنات را میطلبد. این موضوع را سرورهای پر از بازیکن جدید و قدیمی تایید میکند. با این که نزدیک به چهار سال از انتشار بازی میگذرد و یک نسخهی جدیدتر هم از مجموعهی Battlefield منتشر شده است، هنوز هم بازیکنهای زیادی وجود دارند که در مرداب اعتیاد این بازی دست و پا میزنند و هر چقدر هم که بیشتر حرکت میکنند، بیشتر در اعماق آن فرو میروند.
در حالتهای مختلف برای بازیهای آنلاین، گرافیک به شدت واقع گرایانه و خونریزیهای دلربا از جمله مواردی است که باعث میشود بازی battlfield 1 به یکی از بهترین بازیهای شوتر اول شخص تاریخ تبدیل شود. کافی است برای یک ساعت هم که شده به تجربهی بخش آنلاین آن بپردازید و پرچمهای مختلف را تصاحب کنید، تا متوجه جذابیت بیش از حد آن شوید. شاید جذابیت کمپ کردن با اسنایپر در صحراهای سوزان بازی Battlefield 1، باعث شود که شما نتوانید تا چند ماه دست به هیچ بازی اکشن دیگری بزنید.
بازی Bloodborne
وضعیت انتشار: انحصاری پلی استیشن 4
سال انتشار: 2015
بازی Bloodborne، یکی از نمادینترین بازیهای پلی استیشن 4 است و نقش زیادی در ارزشهای هنری این کسنول ایفا کرده است. بلادبون دریک کلمه، شاهکار خالص است و نقدهای زیادی بر آن وارد نیست. میزان محبوبیت و نمرهی منتقدان به این بازی هم موضوع را بیش از پیش تایید میکند. فضای به شدت سیاه و خفقان آور این بازی، بازیکن را به یاد فیلمهای ترسناکی میاندازد که در انگلیس ویکتوریایی ساخته شده بودند. توسعه دهندهی این بازی، یعنی استودیو Fromsoftware، با الهام گیری از معماری پس از انقلاب صنعتی بریتانیا، جهان بازی Bloodborne را خلق کزده است. اما نکتهای که باعث میشود فضای بلدبورن تا این حد ماندگار شود، پدر معنویش، یعنی مجموعهی Dark Souls است. در واقع، بازی Bloodborne نسخهی سریعتر سری سولز است و قصد دارد با الهام گیری از نقاط قوت آنها و هم چنین اضافه کردن عناصر خودش، به یکی از بهترین بازیهای Soulslike تاریخ تبدیل شود.
داستان بازی، به اندزهی طراحی هنریاش عجیب و ناشناخته است و بازیکن برای فهمیدن آن، نیاز دارد تا در محیط تاریک و مریض بازی جست و جو کند و به دنبال آیتمهای مختلف بگردد. سیستم ماموریتهای فرعی در بلادبورن، پررنگتر از سری سولز است و بازیکن باید در محیط بازی بگردد، NPCها را پیدا کند و درخواستهای آنها را به انجام برساند. اگر این روندها به درستی انجام شود و بازیکن بتواند با موفقیت مراحل فرعی بازی را پشت سر بگذارد، میتواند هر چه بهتر در جریان داستان بازی قرار بگیرد. داستانی که شباهتهای بسیاری به شیوع طاعون در بریتانیا قرنهای اخیر دارد؛ اما در این جا جای بیماری طاعون، با یک مریضی جدید تعویض شده که در خون آدمها جریان دارد. در ضمن، این بیماری خونی کسی را نمیکشد، بلکه باعث میشود مردم به هیولاهایی تبدیل شوند که به هیچ وجه شبیه شخصیت سابق خود نیستند.
اما آن چه که باعث شد بازی Bloodborne تا این اندازه تاثیر گذار باشد، داستان بازی نیست. این گیم پلی سخت و به شدت سریع آن است که باعث میشود بورن به عنوان یک بازی کالت و ناشناخته حساب شود. درست است که سیستم مبارزات بازی یک کپی مشخص از سری سولز است، اما مواردی وجود دارد که باعث میشود این دو از همدیگر جدا به حساب بیایند. بلادبورن توجه بیشتری به جاخالی دادن و حملات سریع دارد و این نکته، برخلاف فلسفهی کند و آهستهی مبارزات بازیهای Dark Souls است. اما نکتهای که در این میان میتوان به آن اشاره کرد، این است که اگر این مقاله بر حسب حروف الفبا نبود و الویت بندی بر اساس کیفیت بازیها شکل میگرفت، بدون شک بازی Bloodborne جزء یکی از نامزدهای صدرنشینی لیست بود.
بازی Control
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2019
استودیو Remedy یکی از پیشگامان بازی سازی در آثار شوتر است که همواره داستان را در الویتهای اصلی خود قرار میدهد. بازی Control از شایستگیهای Remedy فاصله نمیگیرد و در حین ارائهی یک شوتر سریع و جذاب، داستانی را روایت میکند که شما را یاد فیلمهای پیچیدهی کریستوفر نولان میاندازد. در این بازی، شما ماجرای جسی فیدن (Jesse Faden) را دنبال میکنید که قصد دارد راه خود را از یک پایگاه که ظاهرا به نیروهای فدرال مربوط است، باز کند. نام محلی که داستان بازی در آن جریان مییابد، خانهی قدیمی یا Old House است. جسی در جریان این داستان، به طور ناخواستهای به عنوان رئیس بخش اسلحههای ضد نفر نقش ایفا میکند و در بیشتر بخشهای داستانی، قصد دارد از رازهای این ساختمان سر در بیاورد و اشتباهات گذشته را که مرتکب شده، جبران کند.
بازی Control داستان به شدت پیچیدهای را دنبال میکند و شاید برای این که بهتر در جریان داستان قرار بگیرید، بهتر است بیش از یک بار به تجربهی آن بپردازید. اما نکتهای که در ماه گذشته به یکی از بمبهای خبری صنعت تبدیل شد، ارتباط داستان کنترل با بازی Alan Wake است. به عبارتی دیگر، داستان این دو بازی در یک جهان مشترک جریان دارد و در آینده، باید انتظار یک Cross Over را میان این دو بازی بکشیم.
بازی Crash Team Racing: Nitro Fueld
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2019
بدون شک احیای مجموعههای قدیمی، کار به شدت دشواری است و هر شرکت یا بازی سازی بدون برنامههای مرتب، قادر به ارائه دادن یک بازی کامل نخواهد شد؛ چرا که بازی جدید هم باید حال و هوای نسخهی اوریجینال را داشته باشد و هم با استانداردهای بازیهای ویدیویی در دنیای امروز، تطابق داشته باشد. مجموعه بازیهای کرش، جزء آن دسته از بازیهایی هستند که با یک برنامهی مرتب باز سازی میشوند و بازی Crash Tema Racing: Nitro Fuled هم از این قاعدع مسثنا نیست. استودیو Beenox، توسعه دهندهی بازی Crash Team Racing، با ظرافت اثری را ساخت که هم زیباییهای نسخهی سال 1999 را دارد و هم توانسته با اضافه کردن عناصر جدید، دل گیمرهای به روزتر را برباید.
علاوه بر بخش داستانی جذاب، استودیو Beenox یک حالت آنلاین را هم به بازی اضافه می کند که باعث میشود این اثر از ارزش خرید بیشتری برخوردار شود. در بخش آنلاین این بازی، هر یک از بازیکنان در نقش یکی از شخصیتهای دنیای کرش قرار میگیرند و با استفاده از تلههای متعدد، به رقابتهای ماشینی میپردازند. کنترل سادهی ماشینها در حین پویا بودن آن؛ باعث شد که بازی Crash Team Racing به یک اثر کاملا موفق تبدیل شود. بخش داستانی بازی هم، با این که از داستان به شدت جذبی برخوردار نیست، اما در حد پل ارتباطی میان مرحلهها، درست کار میکند. هر چند که نمیتوان در مورد داستان، از استودیو Beenox خرده گرفت، چرا که این بازی از روی نسخهی اوریجینال سال ۹۹ بازسازی شده است و در طی آن سالها، بازیهای آرکید و تفننی آن چنان به داستانهای عجیب و غریب و طولانی، نمیپرداختند.
بازی Dark Souls 3
وشعصیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2016
آخرین نسخهی مجموعهی Souls، اثر عجیبی است که تکرار آن حتی برای هیدتاکا میازاکی، کارگردان مجموعهی Dark Souls، هم غیرممکن است. اثری که یک داستان حماسی را در حین ناامیدی تعریف میکند. بازیکنانی که آن چنان به پیامهای زیرمتنی بازیها توجه خاصی نمیکنند، به احتمال زیاد نمیتوانند با این بازی و دنیای آن ارتباط برقرار کنند؛چرا که نسخهی سوم سولز به هیچ وجه قصد ندارد افراد سطحی را به دنیای خود راه دهد. در این بازی، همهی جزئیات و تک تک اشیاء معنای خاص خود را دارند و هر آیتمی، یک داستان منحصر به فرد دارد که باید ساعتها در موردشان مطالعه کنید تا به هدف وجودشان در بازی، پی ببرید. اگر روزی خواستید به سراغ تجربهی این بازی بروید، به هیچ وجه تسلیم سطح به شدت سخت آن نشوید، چرا که گیم پلی سولز، امتحان ورودی بازیکنان به جهان تاریک آن است. این گونه فکر کنید که اگر از این امتحان سر بلند بیرون بیاید، میتوانید به یکی از بهترین تجربههای زندگی خود برسید که باعث میشود طرز تفکر خود را در مورد خیر و شر و تمامی داستانهای میان این دو تغییر دهید.
اما آن جزئی که بیشتر از سایر اعضای دارک سولز 3 عجیبتر است، پیش زمینهی داستانی و شخصیتهای ناامیدی است که در دنیای بازی پرسه میزنند. از شوالیهی که حتی قادر نیست به درستی بمیرد گرفته تا پادشاهانی که برای حفاظت از خیر، جان خود را به شر تقدیم کردند. روایت داستانی به شدت پیچیده و ناشناس است و کارگردان به هیچ وجه داستان را به راحتی در اختیار شما نمیگذارد؛ بلکه خود شما باید تلاش کنید تا آن را از دل بازی استخراج کنید. شاید دلیل این کار این است که کارگردان میخواهد لذت فهمیدن داستان را به افکار مغزهای آمادهتر منتقل کند. مغزهایی که تنها برای شنیدن یک داستان به تجربهی بازی نمیپردازند، بلکه خود آنها وارد بازی میشوند و تک تک مفاهیم آن را با سلولهای مغزیشان تجزیه و تحلیل میکنند تا به پیام بازی، یعنی سرد بودن دنیا و هر چه که در آن است، برسند.
بازی Dark Souls حتی از طراحی مراحل نیز برای داستان سرایی استفاده میکند. داستانی که در سطح نمایی بازی پیدا نیست و شما باید در پس زمینه به دنیال سرنخهایی بگردید و قطعههای پازل را در کنار هم قرار دهید. البته در این پروسه، هر فردی میتواند برداشت شخصی خود را انجام دهد و نظر شخصی خود را نسبت به اثر، به دست آورد. اما آن نکتهای که باعث محبوبیت و معروف شدن مجموعهی Dark Souls بوده، داستان و دنیای عجیب و قریب آن نیست؛ بلکه گیم پلی به شدت اعتیاد آور و سخت آن است. میتوان گفت که اگر با سختی روند گیم پلی کنار بیایید، میتوانید تا لحظهی آخر بازی، از تک تک ثانیههای خود لذت ببرید. استودیو Fromsoftware، در بازی Dark Souls 3 به مخاطب خود احترام میگذارد و اجازه نمیدهد که بازیکن در طول تجربهی خود، فکر کسل کننده بودن را به افکار خود خطور دهد. به عبارتی دیگر، درست است که نسخهی سوم سولز مانند سایر بازیهای سری، عجیب و سخت است، اما روند تکاملی بازی به گونهای است که میتواند حتی مخاطبان نه چندان جدی را هم سرگرم کند. در واقع، حتی اگر به دنبال گرافیک هنری بدون نقص و فضای مدهوش کنندهی یک بازی نیستید و صرفا میخواهید چند ساعتی را در روز به بازیهای ویدیویی اختصاص دهید، بازی Dark Souls 3 گزینهی مناسبی است.
بازی Dauntless
وشعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار:2019
بازی Dauntless یک اثر رایگان و نقش آفرینی است که بازیکن را به دنیال شکار موجودات غول پیکر و هیولاهای متنوع میفرستد. این بازی، از قابلیت Cross-play هم بهره میبرد و شما علاوه بر قابلیت بازی کردن با دوستان خود در سایر پلتفرمها، میتوانید روند بازی خود را نیز ذخیره کنید. برای مثال، اگر شما چند ساعتی را با پلی استیشن 4 خود به تجربهی بازی داونتلس پرداختید و سپس احساس کردید که تجربهی آن بر روی رایانهی شخصی لذت بخشتر است، میتوانید ادامهی بازی خود را بر روی PC خود بازی کنید، آن هم به طوری که هیچ جزئی را از دست ندهید.
هر چند که جلوههای بصری بازی چندان چنگی به دل نمیزند، اما عناصر RPG آن باعث میشود که تا ساعتها در دنیای آن غرق شوید. هم چنین، باید بدانید که منبع الهام این بازی، Minster Hunter: World و به طور کلی، تمامی نسخهی نسخههای Monster Hunter است. پس اگر شما هم طرفدار مجموعهی مانستر هانتر هستید و میخواهید باز هم به سراغ شکار موجودات عظیم الجثه بروید، داونتلس همان اثری است که انتظار شما را میکشد. اما نکتهای که میتوان به آن اشاره کرد، این است که با توجه به اطلاعات به زودی شاهد نسخهی Nintendo Switch و گوشیهای هوشمند این بازی نیز خواهیم بود و از آن جایی که Dauntless یک بازی رایگان است، ارزش تجربهی آن به شدت بالا میرود. البته توجه داشته باشید که این بازی، مشکلاتی با محوریت تحریمهای بین الملی دارد و ممکن است نتوانید به سرورهای آن متصل شوید. البته این مشکل برای روزهای ابتدایی عرضه بود و ممکن است دیگر مشکلات مربوط به ارتباطات و اینترنت، در مورد این بازی وجود نداشته باشد. پس، پیش از اقدام کردن به دانلود، از احتمال اتصال به سرورهای بازی یا عدم آن، اطمینان حاصل کنید تا حجم اینترنت خود را تلف نکرده باشید.
بازی Days Gone
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2019
بازیهای پلی استیشن 4 در نسل هشتم، هر کدام به یکی از بازیهای نمادین صنعت تبدیل شدند و توانستند موفقیتهای زیادی را چه در زمینهی هنری و چه در زمینهی مالی، کسب کنند. اما در این میان، یکی از بازیهای AAA و انحصاری پلی استیشن 4 وجود داشت که با حفظ شایستگیهایش، به هیچ وجه در حد سایر آثار نبود. بازی Days Gone از روزهای ابتدایی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکرد که اکثر آنها، مربوط به موارد فنی بود و به همین دلیل، آن دسته از بازیکنانی که توانستند با مشکلات فنی آن کنار بیایند، به شدت از بازی و گیم پلی آن لذت بردند. هم چنین، پیش زمینهی داستانی در بازی Days Gone به گونهای بنا شد که پتانسیل داشتن مجموعه را درست کرد و احتمال دیدن ادامهی این اثر در پلی استیشن 5، به هیچ وجه بعید نیست.
به هر حال، دیزگان نتوانست آن طور که باید نظر منتقدان را جلب کند و به یکی از ضغیفترین بازیهای انحصاری بلاک باستری پلی استیشن 4 در امر میانگین نمرهی منتقدان شد. اما به هر حال فراموش نکنید که این اثر آخرالزمانی، یک بازی AAA با بودجهای سنگین است و میتواند مخاطب خود را برای چند ساعتی هم که شده، سرگرم نگه دارد. شاید بهتر است این گونه بگوییم که بازیکن تنها در لحظاتی که به تجربهی بازی مشغول است از آن لذت میبرد و بلافاصله پس از کنار گذاشتنش، خود را در میان افکاری پیدا میکند که هیچ خاطرهی ماندگاری از بازی Days Gone ندارد.
اما آن چه که این بازی را جذاب میکند، زامبیهای موجود در دنیایش است که با نام «فریکر» شناخته میشوند. دلیل Bend Studio، سازنده ی دیزگان، برای توجیه این که چرا موجودات این بازی با نام زامبی شناخته نمیشوند، این بود که «فریکرها» تفاوتهای بنیادینی با زامبیها دارند. علاوه بر زامبی نماهای جذاب، یک موتور سیکلت نیز در اختیار بازیکن قرار داده میشود که بتواند با آن سطح نقشه را زیر پا بگذرد. اما مکانیکهای مربوط به این موتور، به هیچ وجه سطحی نیستند و باعث میشوند که این وسیلهی نقلیه، چه در داستان و چه در ماموریتها مهم به نظر آید. اگر عاشق نیاهای آخرالزمانی هستید و مشکلی هم با داستان و شخصیت پردازی آبکی بازی Days Gone ندارید، میتوانید به تجربهی یک بازی جهان باز استاندارد بپردازید. هم چنین، اگر پس از اتمام بازی The Last of Us Part 2، دل خونی از زامبیها و هر چه که مانند آن است دارید، بازی Days Gone همان کشتارگاهی است که در داخل آن میتوانید زامبیها را به قطعات نه چندان مساوی، سلاخی کنید.
این مقاله، اولین بخش از مجموعه مطلبهای «بهترین بازیهای پلی استیشن 4» است که به مناسب رسیدن به اواخر نسل هشتم، توسط تیم تیلنو تهیه میشود. بنابراین اگر قصد دارید ادامهی این مجموعه مقالات را مشاهده کنید، به طور مرتب سایت تیلنو را بررسی کنید.
شما میتوانید اکثر این بازیها را از صفحهی خرید بازی PS4 تهیه فرمایید.
در پایان نظر شما در مورد این لیست چیست؟ با توجه به این که بازیهای یاد شده تنها با الویت حروف الفبا رده بندی شدهاند، نظر خود در مورد کیفیت آثار نام برده شده را با ما در میان بگذارید.
منبع: VG247