در ادامهی مجموعه مقالههای بهترین بازیهای پلی استیشن 4 به سراغ چند تا از بهترین بازیهای سالهای اخیر میرویم و باری دیگر، خاطرات شیرینی که این آثار برای ما درست کردهاند را مرور میکنیم.
بازیهای ویدیویی نقش مهمی در زندگی گیمرها میگذراند و شاید تنها امید برخی از آنها، برای زندگی هستند. آثاری که ما را به دنیاهای دیگری میبرند و لذت چشیدن مزهی یک ماجراجویی حماسی را برای ما به ارمغان میآورند. حال، در ادامهی مجموعه مقالههای بهترین بازیهای پلی استیشن 4 به آثار قابل احترام دیگری اشاره خواهیم کرد. شاید لیست بازیهایی که در قسمت سوم بهترین بازیهای پلی استیشن 4 به آنها اشاره میکنیم، به مراتب قویتر و معروفتر از آثاری هستند که پیش از این، در دو مقالهی بهترین بازیهای پلی استیشن 4 (قسمت اول) و بهترین بازیهای پلی استیشن 4 (قسمت دوم) مرور کردیم.
هر کدام از آثاری که در ادامهی لیست به بازگو کردن آنها خواهیم پرداخت، به تنهایی جزء نامزدههای بهترین بازی سال در زمان خودشان بودهاند و دو تا از آنها، موفق به کسب این مهم شدهاند. از ماجراجویی حماسی کریتوس با فرزند خود گرفته تا درگیریهای ذهنی ناشی از افسردگی سنوا. هر کدام از این آثار حرفهایی زیادی برای گفتن دارند و توانایی تعریف کردن استانداردهای جدیدی را در سبک خود، نشان دادهاند. بازیهایی که شاید باعث شدهاند دستهای از انسانها از حالت ناامیدی خارج شوند و بازهم معنی یک زندگی زیبا را درک کنند. یک زندگی که در طول آن برای نفع دیگران فداکاری کنند و دوباره احساسات خود را به دست آورند. تاثیر بازیهای ویدیویی در زندگی گیمرها، بیش از هر زمینهی دیگری در دنیا حس میشود.
بهترین بازیهای پلی استیشن 4
بازی Fifa 20
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2019
شاید مجموعه بازیهای FIFA، در حال حاضر مانند سالهای گذشته نزد منتقدان جذاب نباشد. به تکرار افتادن مکانیکهای این بازی، مهمترین ایرادی است که بر آن گرفته میشود، البته از آن جایی که نسخههای مختلف این مجموعه به صورت سالانه منتشر میشوند و ورزش فوتبال هم در طول سالهای آینده تغییر زیادی نخواهد کرد، نمیتوان خردهی بزرگی بر شرکت EA، سازنده و ناشر بازی FIFA 20، گرفت. حال اگر بخواهیم از بحث نوآوریها گذر کنیم، باید به شایستگیهای بازی FIFA 20 هم اشاره کنیم. درست است که این بازی حکم یک نسخهی به روز رسانی شده از بازی FIFA 19 را دارد، اما همان مکانیکها و جزئیات نسخههای قبلی را جمع کرده است و به نوعی، بیشتر آنها را به یک تکامل قابل قبول رسانده که حداقل، با اعتراض بیش از حد طرفداران روبرو نشود. البته، همان طور که اشاره شد، «بیشتر» مشکلات بازی در این نسخه برطرف شد و هنوز هم ایراداتی زیادی در این اثر وجود دارد که به هیچ وجه نمیتوان از آنها چشم پوشی کرد. حال اگر بخواهیم از زاویهی دیگری به مسائل نگاه کنیم، نمیتوان برخی از پیشرفتهای فیفا 20 را انکار کرد. جلوههای بصری و حق امتیاز استفاده از نام و کیتهای تیمهای مختلف، در این بازی کاملتر از همیشه است. شاید این موضوع درمورد جلوههای بصری صدق نکند، اما لایسنس کردن تیمها در مجموعهی FIFA، سالها است که از رقیب مستقیم مجموعه، یعنی سری بازیهای PES جلو افتاده است. البته این موضوع به خاطر ثروتمندتر بودن شرکت EA حاصل شده و نمیتوان عامل دیگری را متصور شد؛ چرا که اگر یک بازی ساز مبلغ بیشتری را برای استفاده از حق امتیاز یک تیم پرداخت کند، میتواند آن را در انحصار خود درآورد.
حال اگر بخواهیم از این مسائل هم بگذریدم، باید به بهبود بخشهایی مانند Ultimate Team و Career Mode اشاره کرد. دو بخشی که محبوبترین حالتهای بازی فیفا هستند و سالانه بازیکنان زیادی تنها به خاطر این دو بخش، به خرید این شبیه ساز فوتبال اقدام میکنند. بخش Career Mode، با اضافه شدن مواردی مانند تسلط بیشتر بر روی شرایط مالی باشگاه، شخصی سازی ظاهری کاملتر مربی و منطقی شدن عملکرد سایر تیمها کاملتر از همیشه است و تجربهی واقع گرایانهتری را به بازیکنان ارائه میدهد. لذت به دست گرفتن یک تیم و مدیریت آن در همهی زمینهها، ساعات لذت بخشی را برای بازیکن به همراه میآورد و تا حدودی معتاد کننده نیز است. البته، این بخش ممکن از بعد دهها ساعت، برای بازیکن خسته کننده شود، چرا که عملکرد هوش مصنوعی تیمهای حریف به مرور قابل تشخیص و فاقد هیجان میشود و ممکن است بازیکن را به معنی واقعی کلمه خسته کند.
اما آن بخشی که باعث میشود مجموعه بازیهای فیفا، محبوبیت بیشتری را نسبت PES به دست آورد، چیزی نیست جز بخش Ultimate Team. این بخش، شاید یکی از اعتیاد آورترین بخشهایی است که یک بازیکن میتواند در یک بازی ویدیویی به تجربهی آن بپردازد، چرا که ویژگیهای آنلاینش به همراه گیم پلی بازیها با گیمرهای واقعی، یک روند مستحکم و با صلابت را ایجاد کرده است که باعث میشود در ذهن آدم، عبارت «باید حداقل ده دست دیگه بازی کنی» به صورتی پیاپی تکرار شود و برخی از مواقع، بازیکن مجبور میشود که از این دستور ذهنی اطاعت کند. توصیف لذت بازی کردن برای به دست آوردن بازیکنان بیشتر، به شدت سخت است و همواره عطش تقویت کردن جزئیات مختلف تیم، بر بدن باقی میماند. حال چنین بخشی را تصور کنید که کارتهای لیگ اروپا و لیگ قهرمانان اروپا هم به آن اضافه میشود. این کارتها، با توجه به عملکرد بازیکنان در دنیای واقعی تغییر سطح مییابد و اگر یک بازیکن در شب برگزاری لیگ قهرمانان اروپا نمایش خوبی را از خود به جا بگذارد، در سطح بندی بازی FIFA 20 هم میزبان تقویت یک نمرهای میشود.
از بخش Ultimate Team و اعتیاد مربوط به آن هم که بگذریم، به برخی از بهبودهای بازی FIFA 20 میرسیم که با استفاده از سخت افزار پلی استیشن 4 خودنمایی میکند. گرافیک چمنها و انیمیشنهای مختلف بازیکنان بهبود چشم گیری یافته است و نماهای واقع گرایانهتری در بازی، به چشم میخورد. فیزیک توپ هم نسبت به نسخههای پیشین پیشرفت خوبی را تجربه کرده است و به طور منطقیتری بر روی سطح زمین حرکت میکند و کمتر پیش میآید که شاهد عکس العملهای عجیب و غریب از آن باشیم. میزان تسلط بر تاکتیکهای تیمی هم نسبت به نسخهی قبلی افزایش یافته است و شما میتوانید تیم خود را همان طور که در ذهن خود تصور میکنید، هدایت کنید.
اما در این بین باید اشاره کنیم که برخی از مکانیکها و جزئیات، در بازی FIFA 20 نسبت به سال گذشته ضعیفتر ظاهر شدهاند. گل زدن با ضربهی سر به شدت سختتر شده است و ممکن است در برخی مواقع تنها به خاطر یک اشتباه نه چندان چشمگیر، موقعیتهای خوبی را از دست دهید. پاسهای قوسی در عمق هم بدتر از همیشه عمل میکنند و رسما شروع حمله با فرستادن توپ به پشت مدافعان حریف، غیرممکن شده است. این مورد، ارتباط چندانی هم با اشتباهات فردی بازیکن ندارد و این عیب خود بازی است که از به وقوع پیوستن یک توپ عمقی دقیق، جلو گیری میکند. بازیکن برای به موفقیت رسیدن در این کار، باید بارهای زیادی تلاش کند تا بتواند یک موقعیت مناسب را برای مهاجم خود تدارک ببیند.
هم چنین، باید اشاره کرد که اگر قصد خرید یکی از نسخههای مجموعهی FIFA را دارید، بهتر است چند روزی تا انتشار بازی FIFA 21 منتظر بمانید. EA در چند سال اخیر آب پاکی را بر روی دست بازیکنان ریخته است و هیچ موقع تلاش زیادی برای بهبود بازی خود انجام نمیدهد و تنها در برخی از مواقع، مشکلات نسخههای قبلی را از بین میبرد. پس، اگر قصد دارید یک شبیه ساز فوتبال بهتر را تجربه کنید، بد نیست که تا انتشار رسمی نسخهی جدید صبر کنید. انتظار یک مورد جدید انقلابی را از این بازی نداشته باشید، چرا که بدون شک به پوچی خواهید خورد؛ اما اگر قصد دارید به تجربهی یک بازی متعادلتر که مشکلات محدودتری را در خود جا داده است بپردازید، بهتر است این چند روز هم دست نگه دارید.
بازی Final Fantasy 7 Remake
وضعیت انتشار: انحصاری پلی استیشن 4
سال انتشار: 2020
بازی Final Fantasy 7 Remake یکی از موردانتظارترین بازیهای پلی استیشن 4 و نسل هشتم بود و بازیکنان زیادی برای تجربهی بازی، ثانیه شماری میکردند. اتفاقی که در نهایت به واقعیت پیوست و ما توانستیم پس از مدتها، بازسازی بازی Final Fantasy 7، که اولین بازی پرهزینه و AAA تاریخ است را تجربه کنیم. البته موردی که در این میان مشخص است، این است که بدون شک این همه انتظار به ثمر نشست و بازی FF V Reamke به اثر کاملی تبدیل شد و تحسین منتقدان و بازیکنان را به همراه داشت. ایدهی اصلی بازی شباهت بسیاری به بازی Final Fantasy XV داشت و شباهتهای بسیاری میان این دو دیده میشد. البته نسخهی پانزدهم مجموعهی فاینال فانتزی، یک اثر جهان باز بود؛ اما Final Fantasy 7، یک بازی نیمه خطی است و تنها در برخی از مراحل، شامل یک نقشهی بزرگ و آزاد هستیم. البته، نتیجه به گونهای رقم خورد که بازی هم با استانداردهای روز جهان همخوانی داشت و هم به ریشههای مجموعه، پایبند بود و توانست به عنوان بازسازی اولین اثر AAA تاریخ، موفق عمل کند.
شرکت Square Enix، جزئیات این بازی را به شکل هر چه متعادلتری بنا کرد و با داشتن توجه زیاد به بازی اصلی، تنها به ساخت یک Reamke مادی گرا دست نزد که هدفی جز پول سازی ندارد. در واقع، جنبههای هنری بازی آنقدر برای سازندگان با اهمیت بود که آنها با توجه به گرافیک هنری نسخهی اوریجینال، یک دنیای کامل را خلق کردند. به عبارتی دیگر، استودیو Square Enix شهر Midgard، محل جریان داستان بازی، را به گونهای پیاده سازی کرد که بازیکنان قدیمی هنگام تجربهی نسخهی اصلی تصور میکردند. یک شهر به شدت بزرگ که زیر دست چندین آدم فاسد کنترل میشود که جان مردم برای آنها، اهمیت ندارد. شهر Midgard، تحت تسلط یک شرکت بزرگ به نام Shinra است که مالک آن، تنها به دنبال جمع ثروت و قدرت برای خود است. این شرکت، قصد دارد مادهی Mako، مهمترین مادهی معدنی دنیای Final Fantasy، را به طور کامل از زمین استخراج کند و با استفاده از آن، روز به روز بر قدرت خود بیفزاید. حال، شخصیت اصلی بازی با نام Cloud، به عنوان یک مزدور جایزه بگیر به گروهی به نام Avalanche ملحق میشود. این گروه، قصد دارد جلوی شرکت Shinra را بگیرد و به آنها اجازهی استخراح مادهی باارزش Mako را ندهد. هستهی اصلی داستان بازی بدین گونه طراحی شده است، اما توجه کنید که داستان بازی Final Fantasy 7 Remake به شدت پیچیده و جذاب است و به هیچ وجه به آن سادگی که در نگاه اول به نظر میرسد، نیست.
البته داستان بازی در هنگام نمایش تیتراژ پایانی تمام نمیشود و اتفاقات به گونهای رخ میدهند که مشخص است باید منتظر نسخهی جدید بمانیم تا ادامهی داستان Cloud و دوستانش را مشاهده کنیم. البته خود بازی هم ادامه دار بودن داستان را تایید میکند، اما مشخص نیست که قسمت بعدی، قرار است در چه تاریخی و با چه تغییراتی منتشر شود. اما با توجه به استعدادی که از سازندگان مشاهده کردیم، میتوانیم انتظار اثری را بکشیم که اگر از قسمت اول بهتر نیست، صد در صد ضعیفتر هم نخواهد بود. تازه این مورد را هم اضافه کنید که داستان بازی در هنگام پایان قسمت اول، به نهایت هیجان خود رسیده بود و کارگردان با قرار دادن یک Cliff Hanger داستانی، بازیکنان را برای دیدن ادامه داستان تشنه میگذارد. علاوه بر این موضوعها، جالب است بدانید با این که قسمت اول بازی Final Fantasy 7 Remake برای اتمام حدود ۳۵-۴۰ ساعت نیاز داشت، تنها قسمت کوچکی از داستانهای بازی Final Fantasy 7 را روایت میکند و ظاهرا این داستان، سر درازی دارد و باید مدتها منتظر بمانیم تا شاهد پایان رسمی خط داستانی Cloud باشیم. البته به احتمال زیاد قسمت دوم علاوه بر پلی استیشن 4 برای کنسولهای نسل نهمی هم منتشر خواهد شد؛ چرا که پس از عرضهی این کنسولها روانهی بازارهای جهانی میشود.
اما آن چه که باعث جذابیت بازی Final Fantasy 7 Remake شده است، تنها داستان یا بازسازی گرافیکی آن نیست. سیستم مبارزات به شدت جذاب هستند و ترکیبی از مبارزات نوبتی نسخهی اصلی و اکشنهای سریع امروزی را شامل میشوند. روند مبارزات، به شکل متعادلی طراحی شده است و شما هنگام تجربهی مبارزات، کمتر احساس خستگی میکنید. در واقع، بیشتر روند مبارزات بر روی دوش اکشنهای سریع و همزمان است که در برخی از مواقع، به نقاطی بسیار حماسی میرسند. علاوه بر این اکشن، هنوز هم ردی از آن مبارزات نسخهی اصلی در بازی وجود دارد که به شکل متفاوتی به کار گرفته شده است. روند مبارزات را بیشتر اکشنهای همزمان تشکیل میدهند و شما باید با استفاده از دکمهی مربع، به دشمنان خود حمله کنید. هنگامی که این کار را انجام میدهید خطی به نام ATB در سمت راست و پایین صفحه پر میشود و هر گاه که این خط به یک مرز مشخص رسید، شما میتوانید از مهارتهای مختلف شخصیتها استفاده کنید. این مهارتها، از خط ATB میکاهند اما ضرباتی را شامل میشوند که از ضربههایی که در اکشن همزمان بازی رخ میدهد، قویتر است. هم چنین، روند به کار بردن جادو با توجه به خط MP، به روش استراتژیکی تغییر شکل داده است و باعث میشود بازیکن هنگام مبارزه با دشمنان، نیم نگاهی هم به آمار مختلف داشته باشد. این خط MP که اجازهی استفاده از جادو را میدهد، با انجام دادن کارهایی مانند استراحت، استفاده از برخی از آیتمها و ضربه وارد کردن به جعبههای Loot، احیا میشود.
بازی Final Fantasy XIV
وضعیت انتشار: Cross-Platfotm
سال انتشار: 2014
بازی Final Fantasy 14 را میتوان یکی از بهترین بازیهای MMO RPG (نقش آفرینی آنلاین کلان) که بر روی کنسولهای خانگی از جمله پلی استیشن 4 قابل تجربه است، شناخت. این بازی را میتوان یکی از رقیبهای اصلی بازی Elder Scrolls Online دانست که با پشتیبانی مکرر سازندهها، همواره تنوع و تازگی خود را حفظ کرده است. این بازی، برعکس سایر آثار MMO RPG که برای موس و کیبرد طراحی میشوند، برای دستههای کنسولی هم معادل سازی شده است و تجربهی آن با یک Dualshock، به هیچ وجه حس محدود بودن را منتقل نمیکند. هم چنین، جالب است بدانید که بازی فاینال فانتزی 14، از قابلیت Cross-Play هم پشتیبانی میکند و به شما اجازه میدهد با دوستان خود در رایانههای شخصی بازی کنید. اما رابط کاربری دستهها به گونهای استاندارد سازی شده است که میتوان بدون هیچ مشکل خاصی، با کسی که از کیبرد استفاده میکند مبارزه کرد.
جهان بازی، به شدت زیبا و پویا است و هنگام تجربهی آن، حس بودن در یک Final Fantasy تمام عیار را حس میکنید. هم چنین، گیم پلی بازی Final Fantasy 14 مانند سایر MMO RPGهای خوب بازار، به شدت اعتیاد آور است و محتوای بسیاری را هم برای بازیکنان تدارک میبیند. اما نکتهای که ممکن است در نوع حود جالب واقع شود، این است که در ابتدای انتشار بازی در سال 2014، همهی منتقدان و طرفداران این بازی را با عنوان بدترین نسخهی مجموعه میشناختند و ادعا میکردند که بازی حکم یک لکهی ننگ را بر روی کارنامهی درخشان Square Enix، دارد. اما شرکت سازنده با انشتار محتواها و به روز رسانیهای متعدد، بازی خود را به مرحلهای رساند که الان نسخهی چهاردهم فاینال فانتزی را به عنوان یکی از بهترین بازیهای MMO RPG در بازار میشناسیم.
بازی Final Fantasy XV
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2016
بازی Final Fantasy XV و سومین نسخه از این مجموعه در لیست بهترین بازیهای پلی استیشن 4 سایت تیلنو، جزء آن دسته از آثاری است که روند توسعهی به شدت طولانی و فرسایشی داشتند. اما این همه سال انتظار برای طرفداران مجموعه، ارزش تحربهی نهایی را داشت. بازی Final Fantasy XV سری را به مرزهای نوآوری جدیدی رساند و هویت آن را به عنوان یک مجموعه ژاپنی با مکانیکهای غربی، ثابت کرد. مبارزات بازیها از این نسخه به بعد، بیشتر از اکشنهای همزمان استفاده میکردند که پایه ریز آن، نسخهی 15 فاینال فانتزی است.
داستان بازی، در مورد شاهزادهی جوانی به نام ناکتیس (Noctis) است که در کنار سه دوست صمیمی خود یعنی ایگنیس (Ignis)، گلادیولوس (Gladilus) و پرومپتو (Propmpto) به یک ماجراجویی جدید و بزرگ میرود. در واقع، زمانی که ناکتیس منتظر شروع مراسم ازدواج خود بود، دچار مشکلاتی شد که نتوانست این روند را کامل کند و به آرزوی دیرینهی خود برسد. در نتیجه، او برای حل مشکلات به وجود آمده و کسب تجربهی بیشتر به عنوان یک ولیعهد، راهی سفر بزرگی شد که از آن چه که فکر میکرد، خیلی بزرگ و حماسیتر شد.
در بخش بازی Final Fantasy 7، به سیستم مبارزاتی اشاره کردیم که از حملات نوبتی و اکشن همزمان تشکیل میشود. این گیم پلی جذاب و جدید، به وسیلهی سازندگان نسخهی پانزدهم درست شده بود و در روند بازسازی، به شکل کاملتری پیاده شد. اما این حرف، به معنی ضعیف بودن یا خسته کننده بودن مبارزات بازی Final Fantasy XV نیست. روند مبارزات هنگام ملاقات دشمنان عظیم الجثه به شدت جذاب و حماسی میشود و به معنی واقعی کلمه، تجربهی یک فاینال فانتزی عمیق را متقل میکند. ناکتیس و دوستانش، در هنگام جست و جو و ماجراجویی در گوشه گوشهی دنیای خود، به اسلحهها و مهارتهای جدید و قویتری دست پیدا میکنند و در نتیجه، روند پیشرفت سطح شخصیتها به طور چشم گیرتری دیده میشود.
اما آن چه که این نسخه را نسبت به بازیهای دیگر مجموعه متمایز میکند، جلوههای بصری آن است. دنیای بازی FF XV به شدت زیبا است و شما را همواره برای عکس گرفتن از نقاط مختلف وسوسه میکند. تنوع اقلیمی دنیای بازی، کاملا محسوس است و شما هنگام جست و جو در نقشه، هر گونه آب و هوایی را مشاهده خواهید کرد. هم چنین، مراحل پایانی بازی به شدت جذاب هستند و میتوانند لذت بخشترین لحظات ویدیو گیمی یک بازیکن را به وجود آورند. این مراحل پایانی، به شکل عجیبی زیبا و جادویی هستند و هنگامی که به آنها میرسید، احساس میکنید در حال تجربهی یک بازی متفاوت با آن چه که شروع کردهاید، هستید. حتی اگر خیلی با دنیاهای فانتزی رابطهی خوبی ندارید، به خاطر مراحل پایانی بازی هم که شده، به سمت وارد شدن به دنیای جادویی اثر بروید.
بازی Fortnite
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2017
کمتر کسی در دنیای امروز وجود دارد که نام بازی Fortnite را نشنیده باشد. شاید بتوان گفت تعداد بازیکنان فورتنایت و طرفداران آن، بیشتر از هر اثر دیگری است که تا به امروز در دنیای بازیهای ویدیویی دیدهایم. میزان محبوبیت این بازی تنها در چهارچوب بازیهای ویدیویی خلاصه نمیشود و میتوانیم آن را به عنوان «پول سازترین سرگرمی تاریخ» نام گذاری کنیم. شاید اگر ده سال پیش کسی ادعا میکرد که پول سازترین بازی تاریخ یک اثر رایگان خواهد بود، به راحتی با آن کنار نمیآمدیم. اما فورتنایت، در حدود سه سال آنقدر محبوب شد که درآمد یک ماه نسخههای اندرویدی، بیش از ۳۰۰ میلیون دلار بود. حال این رقم تنها مربوط به بازیکنان گوشیهای هوشمند اندروید است و به سایر پلتفرمها اشارهای ندارد. هم چنین، موضوعی که به شدت جالب است، این است که این درآمدها تنها از طریق پرداختهای درون برنامهای حاصل شده است. البته، جدا از بخش رایگان یک قسمت داستانی و PvE هم در بازی وجود دارد که با نام Save the World شناخته میشود و بازیکنان باید برای تجربهی آن، نسخهی پولی بازی را خریداری کنند.
رکورد شکنیهای فورتنایت در چند سال اخیر به یک موضوع معمولی تبدیل شده است و شنیدن آن توسط گیمرها، زیاد هیجان انگیز نیست. شاید یکی از مهمترین این رکوردها، مربوط به جام جهانی فورتنایت است که تا به حال تنها یک بار برگزار شده است. بازیکنانی که در این مسابقه حضور داشتند، جزء بهترینها در نوع خود بودند و شاید اگر مسابقهی دیگری در مکانی متفاوت انجام میشد، هر کدام از آنها نامزد اصلی قهرمانی بودند. جایزهی نفر اول در بخش تک نفره یا Solo، سه میلیون دلار بود. یعنی سه میلیون دلار به کسی که در این حالت قهرمان شود اعطا خواهد شد. این رقم، از برخی از رقابتهای جایزه بزرگ ورزشهای گرانی مانند تنیس و بوکس هم بیشتر است. حال داستان جایی جذابتر میشود که برندهی این سه میلیون دلار ناقابل، تنها یک پسر بچهی ۱۶ ساله بود که با نام کاربری Bugha شناخته میشود. مهارتهای او در بازی فورتنایت بی نظیر است و اگر به تماشای استریمهای روزمرهی او بپردازید، ممکن است اصلا متوجه حرکاتی که انجام میدهد نشوید، چرا که آنقدر سرعت بازی او زیاد است که تحلیل و درک کارهای او برای هر کسی سخت میشود.
بازی Fortnite، یکی از اولین آثاری بود که سبک بتل رویال را بر سر زبانها انداخت. این بازی، در ابتدا رقابت سرسختی را با Player’s Unknown Battleground داشت اما بعدها، به یک محبوبیت نجومی رسید و توانست رکوردها را یکی پس از دیگری بشکند. شاید مهمترین دلیل این موضوعات، پشتیبانی Epic Games از بازی و عرضهی به روز رسانیهای مختلف برای آن بود. سیستم فصل بندی و به روزرسانیهای عظیم که امروز در بیشتر بازیهای آنلاین محور دیده میشود، زادهی ذهن سازندگان فورتنایت است. سیستمی که باعث شد روند آنلاین بسیاری از بازیها تغییر پیدا کند. البته این تغییرات به هیچ وجه منفی نبودند که هیچ، بلکه به شدت به نفع گیمرها و جامعههای کاربری بودند. اپیک گیمز با معرفی Battle Pass، پرداختهای درون برنامهای را از حالت Pay to Win خارج کرد و آیتمهای تزئینی را جایگزین آن کرد. هنگامی که شرکتهای دیگر عملکرد این روند جذاب را مشاهده کردند، به سمت آن هجوم بردند و این گونه بود که پرداختهای درون برنامهای در بازیهای ویدیویی برای همیشه عوض شد.
اما پیش از این که به تجربهی پول سازترین سرگرمی تاریخ بپردازید، لازم است بدانید که روند حرفهای شدن در فورتنایت، دهها برابر از بازیهای دیگر سختتر است و ممکن است چندین ماه تمرین مداوم را برای رسیدن به یک سطح خوب، بطلبد. سیستم و مکانیکهای بازی Fortnite به شدت متفاوت بودند و همین دلیل، باعث شد که روند یادگیری آن کندتر طی شود. پس اگر میخواهید پای این بازی بنشینید باید به این نکته توجه کنید که حرفهای شدن در فورتنایت به شدت سخت، طولانی و نفس گیر خواهد بود. هم چنین، این بازی به شدت اعتیاد آور است و میتوانیم نام آن را در صدر لیست اعتیاد آورترین بازیهای تاریخ قرار دهیم. شاید اگر به سراغ آن بروید، ممکن است تا سه ماه دیگر قادر به تجربهی بازیهای دیگر خود نباشید، چرا که ذهنتان شما را مجبور میکند تا دوباره وارد بازی شوید. پس اگر با سخت و اعتیاد آور بودن بازی Fortnite کنار بیایید، میتوانید لحظات لذت بخشی را در کنار دوستان خود تجربه کنید؛ چرا که هم سرورهای اپیک گیمز از وضعیت فوق العادهای برخوردارند و هم جامعهی کاربری به شدت پویا و گسترده است و میتوانید با افراد زیادی از هر جای کرهی زمین، آشنا شوید.
بازی Ghost of Tsushima
وضعیت انتشار: انحصای پلی استیشن 4
سال انتشار: 2020
تصور کنید که یک بازی با محوریت ساموراییها توسط استودیوی خوش نام Sucker Punch در حال ساخت است. علاوه بر این، یک ناشر و حامی بزرگ و کار بلد پشت پروژه است و در همهی زمینهها از تیم توسعه دهندهی خود پشتیبانی میکند. اگر شرایط به گونهای آرمانی پیش رود سرنوشت آن بازی جه خواهد شد؟ مشخص است که در نهایت میتوان با یک اثر فوق العاده مانند بازی Ghost of Tsushima روبرو شد. آخرین انحصاری بزرگ پلی استیشن 4 در نسل هشتم، به خوبی شایستگیهای خود را نشان داد و توانست به یکی از محبوبترین بازیهای سال و پروفروشترین بازی استودیو Sucker Punch تبدیل شود. اثری که قصد داشت تجربهی زندگی کردن در قالب یک سامورایی ژاپنی را به تصویر بکشد و از طبیعت زیبای سرزمین آفتابهای تابان، نهایت استفاده را ببرد.
طرفداران بازیهای ویدیویی، چند سال بود که از استودیو Ubisoft و سایر توسعه دهندگان زیر نظر آن، انتظار یک نسخهی جدید از مجموعهی Assassin’s Creed را داشتند که در ژاپن جریان پیدا کند. این آرزو در سال ۲۰۲۰ به واقعیت پیوست، اما موضوع این جا است که این مهم، به دست سونی و ساکر پانچ اتفاق افتاد و یک بازی جهان باز و ماجراجویی که از عناصر نقش آفرینی هم بهره میبرد، به طور انحصاری برای پی اس فور عرضه شد.
داستان بازی در جایی شروع میشود که مغولستانیها به جزیرهی سوشیما (نام یک جزیره در بخش شرقی ژاپن) حمله میکنند و هر آن چه که پیدا میکنند را به نابودی میکشانند. «جین ساکای» شخصیت اصلی بازی، یک سامورایی کهنه کار است که تمام زندگی و داراییهای خود را بر اثر حملهی مغولها از دست میدهد و تغییراتی بنیادینی در رفتار او پدید میآید. جین برای آن که بتواند از مغولها انتقام بگیرد، مجبور میشود که شرافتهای یک سامورایی را کنار بگذارد و به یک «گوست» (Ghost) تبدیل شود. گوستها معمولا از مخفی کاری استفاده میکنند و اعتقادی به نبردهای تن به تن و شرافتمندانه که ساموراییها از آن استقبال میکنند، ندارند. جین با تبدیل شدن به یک گوست، ارزشهای یک سامورایی را کنار میگذارد و هدفی جز انتقام را در پیش و روی خود مشاهده نمیکند. در این میان، بازیکن کنترل شخصیت جین ساکای را در اختیار میگیرد و به او در طول ماجراجویی حماسیاش کمک میکند.
بازی Ghost of Tsushima علاوه بر روایت یک داستان گیرا، محیط به شدت زیبایی را هم برای بازیکنان فراهم میکند که میتوان تا ساعتها به دوردستهای آن خیره شد و لذت برد. استودیو Sucker Punch، از پتانسیلهای طبیعی سرزمین ژاپن نهایت استفاده را میبرد و با این که هویتی غیر ژاپنی دارد، در به تصویر کشیدن ژاپن فئودال به خوبی عمل میکند. جهان سازی این بازی، در داستان و کلیت اثر هم تاثیر میگذارد و باعث میشود که بودن در جزیرهی سوشیما، بیشتر از هر زمانی واقع گرایانه باشد. در این میان، درخت مهارتهای بازی به لطف گیم پلی پویا، کاری میکند که بازیکن تا لحظات پایانی از دنیای آن لذت ببرد.
بازی God of War
وضعیت انتشار: انحصاری دلی استیشن 4
سال انتشار: 2018
شاید تغییر دادن شخصیت یک کاراکتر افسانهای که تعداد زیادی از بازیکنها با آن خاطراتی شیرینی دارند، یکی از سختترین کارهایی است که یک بازی ساز میتواند انجام دهد. شخصیتی که میتوان آن را به عنوان معروفترین کاراکتر دنیای بازیهای ویدیویی شناخت. کسی که در حدود بیست سال اخیر به یکی از نمادهای صنعت شده و این معروفیت را هم به آسانی به دست نیاورده است. «کریتوس» حکم چند حرف مقدس را برای طرفداران بازیهای ویدیویی دارد. «اولین انسانی که تبدیل به یک خدا شد»؛ شاید همین جمله بتواند عظمت کریتوس و عمق شخصیت پردازی او را برای همگان آشکار کند. کریتوس به هیچ وجه شخصیت مثبتی ندارد و شاید همین دلیل باعث شد که او به این حجم از معروفیت برسد. منفی بودن رفتار شخصیت اصلی یک مجموعه بازی بزرگ، برگ برندهای است که استودیو سانتا مونیکا در طول چندین سال از آن استفاده کرده است و در همین جهت، به محبوبیت بسیاری دست پیدا کرد. کریتوس، جزء معدود شخصیتهایی است که از نام خود بازی فراتر میرود و معروفتر میشود. حال فرض کنید یک بازی ساز، پس از این همه سال بخواهد یک سری تغییرات بنیادین در چنین شخصیتی ایجاد کند. کاری که صد در صد پر ریسک است و میتواند نام مجموعه را با سر به زمین بکوباند. اما کوری بارلوگ، کارگردان بازی God of War، از پس این مهم برآمد و توانست با اضافه کردن فردی به نام «آترئوس» داستان را به تعادل بکشاند.
شاید اگر در آخرین نسخه از مجموعهی خدای جنگ، خبر از شخصیتی به نام آترئوس نبود، به هیچ وجه به اثری با این حد از این موفقیت تبدیل نمیشد. آترئوس توانست علاوه بر اضافه کردن جذابیتهای خود به داستان، کریتوس را به فرد دیگری تبدیل کند. کریتوس، پس از از دست دادن خانوادهی اولیهی خود که خود او آنها را به قتل رساند، به یک فرد کاملا بیمسئولیت تبدیل شده بود که هیچ چیزی برای از دست دادن نداشت. اما پسر جدید اود، یعنی آترئوس توانست پدر خود را به یک دنیای جدید راهنمایی کند و باعث شود که او پس از سالها، به یک شخص عمیقتر تبدیل شود.
هدف اصلی روایت داستان بازی God of War تعریف کردن روند تشکیل شدن موجودی است که کریتوس به آن تبدیل میشود. شاید در نگاه اول، در طی داستان آترئوس میزبان تغییرات بیشتری نسبت به پدر خود میشود، اما اگر کمی عمیقتر به موضوع بنگریم، متوجه رفتارهای دلسوزانهی کریتوس میشویم. کریتوس پس از سالها (یا شاید هم قرنها) از آن زندگی خاکستری رنگ خود فاصله گرفته و هدفی جز انتقام دارد. هدفی به نام «آترئوس». در واقع، او تلاش میکند پسر خود را از تبدیل شدن به موجودی که خود سالها از آن فرار میکند، منع کند. در این میان، خدای جنگ ما به عنوان یک پدر از دنیا و اطرف خود درس میگیرد و شاید باز هم نتواند احساسات خود را بروز دهد، اما به فرد منطقیتری تبدیل میشود. علاوه بر روابط شخصی این پدر و پسر، دنیا و خدایان نیز تاثیر بسیاری بر داستان میگذراند که توضیح آنها، خود به چندین مقالهی بلند نیاز دارد. اما آن چه را که میتوان تحسین کرد، قدرت استودیو سانتا مونیکا در امر ترکیب داستان کریتوس و دنیای نورس است. البته، تغییر مکان داستان از یونان به اسکاندیناوی، تنها تغییری نبوده که گاد آف وار از لحاظ بصری میزبان آن بوده و سیستم مبارزات و گیم پلی بازی هم موارد جدیدی را در پیش و روی بازیکن قرار میدهند.
دوربین بازی، پس از مدتها از آن حالت ثابت خود در میآید و داستان کریتوس را در از نمای نزدیک و قابل لمستری تعریف میکند. شاید این دوربین 45 درجه و روی شانه، خود تاثیر بسیاری بر روی حس داستان و روایت گذاشته است. در این بازی، بازیکن داستان را به طور تقریبی از نگاه «روح اسپارتا» میبیند و به گونهای روی بیشتر حرکات فیزیکی قهرمان داستان، تسلط دارد. هم چنین، این تغییر زاویهی دوربین تاثیر بسیاری بر روی رویکرد گیم پلی، مبارزات و پازلها گذاشته است. سیستم مبارزات بازی مانند گذشته دیگر بیبرنامه و آشفته نیست و بازیکن باید برای شکست دشمنان، راهبردهایی را برای خود در نظر بگیرد. این زاویهی دوربین را با مهارتهای مختلف و جدید کریتوس و آترئوس ترکیب کنید تا به یک بازی اکشن و حماسی دست پیدا کنید. مبارزات بازی و از وسط نصف کردن دشمنان، در این بازی از هر زمان دیگری لذت بخشتر است؛ چرا که میتوان آن قوس فیزیکی که کریتوس برای کشتن دشمنان به کار میگیرد را حس کرد و آن را با تمام وجود فهمید. به هیمن دلیل، با این که مبارزات کمی راهبردیتر شدهاند، هیجان بیشتری را هم به بازیکن متقل میکنند. در نتیجهی این بحثها، باید خاطر نشان کنیم که مهم نیست شما علاقهی زیادی به بازیهایی در این سبک دارید یا خیر، بهترین بازی سال 2018 اثری است که عدم تجربهی آن، بدون شک با پشیمانی همراه خواهد بود؛ چرا که میتوان آن را جزء بهترین بازیهای بیست سال اخیر دانست. به عبارتی دیگر، اگر میخواهید اثری با کیفیت نسخههای کلاسیک را تجربه کنید، این اثری نیست که دنبال آن میگردید، چرا که کیفیتی فرای سه گانهی اولیه دارد.
بازی Grand Theft Auto V
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2014
امکان ندارد که دنیای بازیهای ویدیویی را دنبال کنید و از هویت این بازی خبر نداشته باشید. بازی GTA V آخرین نسخهی بزرگ از این مجموعه است که در ابتدا برای کنسولهای نسل هفتم ، یعنی پلی استیشن 3 و ایکس باکس 360، منتشر شد و هر رکوردی را که در جلوی راه خود دید، شکست. اما این پایان کار نبود و شاهد انتشار نسخهی نسل هشتمی آن هم بودیم. موضوع زمانی جالبتر میشود که نسخهی پلی استیشن 5 بازی هم تایید شده است و ظاهرا قرار است یک نسل دیگر با گیمرها همراه شود. اثری که با گذشت حدود شش سال پس از انتشار، هم چنان با قدرت در بازارهای مختلف میفروشد و دلارهای بیشتری را به حساب شرکت Rockstar میفرستد. البته که این موفقیتها به هیچ وجه اتفاقی نیست و بازی GTA V، از لحاظ ارزشهای هنری هم حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. این موضوع را نمرات منتقدین در طول این سالها تایید میکند. یک بازی جاه طلب با دنیایی عظیم که ظاهرا هر چقدر هم درون آن به ماجراجویی بپردازید، خسته نخواهید شد.
شاید بتوان گفت که اگر بازیکن داستان را به طور کلی کنار بگذارد، میتواند بیش از ۶۰ ساعت در نقشهی پویای آن گشت و گذار کند و رازهای مختلف و جالبی را کشف کند. جزئیات این بازی در حدی زیاد است که هنوز هم کسانی پیدا میشوند که رازهای جدیدی کشف میکنند و آن را با سایر جامعهی کاربری بازی، به اشتراک میگذارند. حال فرض کنید یک بازی که با فاکتور گرفتن داستان و گیم پلی مراحل مختلف، تا این حد میتواند جذاب و بزرگ واقع شود؛ با با اضافه شدن آنها میتواند چه کارهایی را به انجام برساند. بازی GTA V یک داستان طولانی و به شدت جذاب را با مراحل متنوع ترکیب میکند تا به یکی از بهترین نسخههای مجموعه تبدیل شود. این تنها روایت داستانی نیست که میتواند احساسات یک گیمر را به وجد آورد، بلکه شخصیتهای دیوانه و متفاوت بازی هم نقش به خصوصی در جذابیت داستان دارند.
موضوع زمانی تحسن برانگیزتر میشود که متوجه میشویم بازی GTA V جدا از هر بخش دیگری، یک بازی به نسبت Sand Box است که آزادی عمل بسیاری را در اختیار بازیکنان قرار میدهد. این آزادی عمل را با بخش آنلاین به شدت جذاب بازی ترکیب کنید تا با یکی از بهترین و سرگرم کنندهترین بازیهایی که تا به امروز تجربه کردهاید مواجه شوید. حتی اگر بخش داستانی و آفلاین بازیهای مختلف را هم دوست ندارید (که اگر این گونه باشد خیلی عجیب است)، بازی GTA Online یک بازی تمام و کمال چند نفره است که محتویات بسیاری را درون خود قرار داده است. از ماموریتهای جنگی و سرقت از بانکها گرفته تا جنگهای میان محلهای و تجربه کردن زندگی به عنوان یک میلیاردر. GTA Online آن عطش طرفداران جی تی ای که قصد دارند تنها در محیط بازی گشت و گذار کنند را برطرف میکند و با در نظر گرفتن به روز رسانیهای متعدد، تجربهی خود را همواره تازه و نو نگه میدارد.
سومین بازی پرفروش تاریخ از نظر تعداد نسخههای فروخته شده، به اندازهی نام مشهور خود بزرگ است و این امر را برای به دست آوردن موفقیتهای فرعی خدشه دار نمیکند. در واقع، مانند جریانی که امروز در دنیای سرگرمی میبینیم، همراه نمیشود و میگذارد تجربهی بازی آن ذات وحشی و سرکش معروف مجموعه را در خود نگه دارد. اما این عمل به شدت ظریف صورت میگیرد؛ آن هم به گونهای که به هیچ گروهی توهین نمیکند. بازی GTA V مانند کودک بازیگوش و گستاخی میمانند که هیچ وقت لو نمیورد و با وجود خرابکاریهایش، هموراه در خفای خود امن است. جزئیات موجود در بازی به شدت تهاجمی و جنون آمیز است، اما این جنون هیچ زمان پای خود را از گلیمش آن ور تر قرار نمیدهد. این حس بی بندی را میتوان به یک آدم مدهوش نسبت داد که تا دم در تیمارستان میرود اما رفتارهایی را از خود نشان میدهد که کادر آن مکان متقاعد میشود این آدم سالم است. پس اگر با این گونه مسائل مشکلی ندارید و میتوانید احساسات خود را هنگام تجربهی بازی کنترل کنید، بازی GTA V بدون شک جزء یکی از بهترین بازیهایی است که یک بازیکن میتواند در طول عمر خود به سمت آن برود. اما حتی اگر با بازیهای آنلاین بیشتر ارتباط برقرار می کنید، GTA Online مکان مناسبی برای رها کردن احساسات و زندگی به عنوان یک فرد سرمایه دار است.
بازی Hellblade: Senua’s Sacrifice
وشعصیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2017
«بیمار»، «سیاه»، «عجیب» و «متفاوت». این چهار کلمه میتوانند بازی Hellblade: Senua’s Sacrifice را توصیف کنند. اثری که پای خود را از مرزهای موجود در دنیای بازیهای ویدیویی فراتر میگذارد و تصمیم میگیرد در مورد پدیدهای داستان بگوید که با هیچ کس شوخی ندارد. اسکیزوفرنی و انوع مختلف افسردگیها، مواردی هستند که اگر به درستی کنترل نشوند میتوانند به یک مرداب هزار ساله شباهت پیدا کنند. حال فرض کنید این مرداب نه تنها هزار سال است که آبهای راکد و بیحرکت را درون خود نگه میدارد، بلکه میزبان پلیدی و آلودگیهای دیگری هم شده که بر روی بوی تعفن آن تاثیر منفی گذاشته است. چنین مردابی را میتوان به شخصیت «سنوا» تعمیم داد. فردی که از بدو تولد با بیماری اسکیزوفرنی مادرزادی خود دست و نجه نرم میکند و در این مسیر، از زمین و زمان مورد نفرین قرار میگیرد. مردم نزدیک به سنوا، از جمله پدر به شدت بیرحمش، او را به عنوان یک عذاب الهی از سوی خدایان میدانند و فکر میکنند که او به عنوان یک نفرین به سمت آنها نازل شده. سنوا در تمام این مدت به دنبال پیدا کردن منشأ این مریضی است اما هر چه قدر که به سمت آن میدود، به مورد خاصی دست پیدا نمیکند.
بیماری افسردگی سنوا باعث میشود که او صداهای ترسناکی بشنود و چیزهای ترسناکی را مشاهده کند. او در تمام طول عمر با همین وضعیت ناگوار به زندگی ادامه میداد تا روزی که نمیهی گمشدهی خود را پیدا کرد. دیلیون (Dillion) که از قضا عاشق شخصیت قصهی هل بلید میشود، بعد از مادر سنوا تنها کسی است که او را به معنی واقعی کلمه دوست دارد و درک میکند. اما از بد داستان، سنوا دیلیون را از دست میدهد و دوباره به حال قدیمش بازمیگردد. هدف اصلی بازیکن در بازی Hellblade، پیدا کردن دوبارهی دیلیون و درمان سنوا است و باید او را در طول این ماجراجویی تاریک و دردناک همراهی کند. داستان بازی Hellblade: Senua’s Sacrifice علاوه بر این که به شدت جذاب و به یاد ماندنی است، به مسئلهی سلامت روان نیز میپردازد و سعی میکند مانند یک روانشناس مجازی با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند. داستان به شدت مریض بازی، حکم میدان جنگی را دارد که در هر ثانیه، ده جنازهی جدید را به خود میبیند اما در پایان، به میدان رستگاری سربازان تبدیل میشود.
داستان بازی با یک حالت محاظفه کار و روانکاوانه پیش میرود و سعی میکند تا جزئیات شخصی و تفکرات سنوا را به بازیکن منتقل کند. افکاری که شدت پیچیده و سرخورده هستند؛ به طوری که حتی صداهای درون ذهنش هم او را تحقیر و ناامید میکنند. بازی Hellblade: Senua’s Sacrifice جزء آن دسته از بازیهایی است که میخواهد تحمل ذهن و گوشهای یک بازیکن را بسنجد و او را در موقعیتهایی قرار دهد که فشار روانی زیادی را در خود جا دادهاند. محیطهای تاریک و افسرده که حتی نگاه کردن به آنها هم سخت است. حال این نگاه از دید شخصیتی است که از زمان تولد توسط دیگران مورد تحقیر قرار گرفته و از بچگی با افسردگی بزرگ شده است. در این بازی، بازیکن میتواند دردهای سنوا را درک کند و در این مسیر پیچیده و نامشخص، به تماشای داستانی بنشیند که قصد دارد درونیات یک دختر از جامعه طرد شده را به تصویر بکشد.
هل بلید، به شدت عمیق و با معنی است، اما باید توجه کنید که این بازی قرار نیست مانند یک اثر AAA با بودجهای سرسام آور عمل کند. هل بلید نمیتواند مانند بازی Red Dead Redemption 2 یک داستان طولانی را به تصویر بکشد یا مانند بازی The Last of Us 2 روی جزئیاتی تمرکز کند که زمان و بودجهی زیادی را میطلبد. این بازی، یک اثر مستقل است که توسط یک تیم کوچک اما کاربلد، درست شده است. سیستم مبارزات بازی نمیتواند مانند God of War باشد و نبرد خدایان را به نمایش بگذارد، اما میتواند یک گیم پلی مناسب را میان نقاط مختلف جلوی بازیکن قرار دهد تا او بیشتر از پیش در داستان غرق شود. اما موردی که در نوع خود به شدت هیجان انگیز است، خرید استودیو Ninja Theory توسط مایکروسافت است. در حال حاضر، سازندگان برای توسعهی نسخهی دوم بودجه و پشتیبانی لازم را دارند و میتوانند اثر به شدت جاه طلبانهتری را نسبت به نسخهی اول، به دست ساخت برسانند. پس اگر فکر میکنید تحمل یکی از دردناکترین بازیهای تاریخ را دارید و میتوانید افکار خود را کنترل کنید، بازی Hellblade: Senua’s Sacrifice یکی از بهترین آثاری است که میتوانید بر روی پلی استیشن 4 تجربه کنید.
بازی Hitman 2
وضعیت انتشار: Cross-Platform
سال انتشار: 2018
مجموعه بازیهای هیتمن، پس از یک استراحت چهار ساله، دوباره به دنیای بازیهای ویدیویی بازگشت تا کار خود را قدرتمندتر از هر زمان دیگری شروع کند. بازی Hitman، به صورت اپیزودی عرضه شد و روند متفاوتی را نسبت به نسخههای قبلی، در پیش و روی خود قرار داد. استودیو IO Interactive با حذف اکشنهای شلوغ، بازی خود را با تمرکز و محوریت مخفی کاری به دست توسعه سپرد. نسخهی اول ریبوت مجموعهی هیتمن، از هر لحاظی به یک موفقیت تبدیل شد و سازندگان را متقاعد کرد تا با پیش گیری همین رویکرد، به ساخت نسخههای جدید بپردازند. در نتیجهی با تجربهتر شدن توسعه دهندگان و هم چنین ایدههای بهتر، بازی Hitman 2 با این که شباهتهای بسیاری به نسخهی قبلی داشت، به اثر موفقتری تبدیل شد و توانست مجموعه را به آن هدف دیرینهی خود برساند.
روند به قتل رساندن هدفها و انجام دادن کارهای دیگر، به شدت جذاب طراحی شدهاند و نمیتوان آن را به هیچ اثر دیگری تعمیم داد. انجام دادن هر کاری، میزبان چندین روش مختلف میشود و شما میتوانید هدف خود را با راههای متفاوتی به قتل برسانید. برای مثال، میتوانید با پیدا کردن یک سم و ریختن آن در غذای فرد موردنظر، ماموریت خود را به پایان برسانید یا از طرفی دیگر، با شلیک اسلحه یک لوستر بزرگ را روی سر هدف خود بندازید و خود را بیگناه جلوه دهید. بازی Hitman 2 دارای مکانیکهای متنوعی از این قبیل است و به بازیکن اجازه میدهد تا ماموریت خود را به روشهای مختلفی به پایان برساند. استارت این راهبرد، با بازی Hitman 1 زده شد که با مشکلاتی همراه بود. اما اعضای استودیو IO Interactive با درس گرفتن از ضعفها و مشکلات خود، به یک ترکیب جدی و قویتر رسیدند که امروزه با نام یکی از بهترین بازیهای مخفی کاری دههی پیش شناخته میشود.
بازیکن در بازی Hitman 2، کنترل مامور 47 را بر عهده دارد و باید با استفاده از مهارتهای او، داستان بازی را پیش ببرد. داستانی که بیش از حد بر روی مخفی کاری تمرکز میکند و عنصر اکشن را از هویت بازی میدزدد. بسیاری از ما ها، نسخههای کلاسیک هیتمن را با اکشن ناب آن میشناسیم، اما هر دو نسخه ی Reboot این عضو را از مجموعه سلب کردهاند و به بازیکن اجازه نمیدهند تا با اسلحهی خود یک سمفونی خونریزی را به راه بیندازد. البته «اجازه ندادن» به معنی این نیست که بازی نمیگذارد شما با مبارزههای تن به تن بازی را پیش ببرید، بلکه بدین منظور است که بازی Hitman 2 دارای گان پلی به شدت خشک و زنندهای است و نمیگذارد که لذت شلیک کردن گلوله، به گیمر منتقل شود. این مشکل به همین جا محدود نمیشود و هنگام لو رفتن، نمیتوانید دشمنان خود را از پای درآورید؛ چرا که همهی آنها به صورت گروهی حمله میکنند و بدون توجه به سنگر گیری، به سمت شما روانه میشوند و جای هیچ راه نجاتی را بر جا نمیگذارند.